هاشمی در دولت های نهم و دهم ممنوع الخروج شد

هاشمی رفسنجانی از جمله روحانیونی بود که تلاش می‌کرد بین دین و توسعه و پیشرفت‌های کشور آشتی برقرار کند. به‌طوری‌که از نظر او اداره جامعه و حل مشکلات مردم در همراهی دین و سیاست امکان‌پذیر است. حجت‌الاسلام‌والمسلمین مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت و گو با روزنامه اطلاعات ضمن تبیین دیدگاه فوق و دیگر موضوعاتی که آقای هاشمی بدان توجه داشت به نقش و اقدامات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در قبل و بعد از پیروزی انقلاب، تمایز ایشان با سایر روحانیون، خلأ وجود مرحوم هاشمی رفسنجانی در شرایط فعلی و… پرداخت. بخش سوم این گفت و گو را بخوانید:

گفته شد که آقاي هاشمي به قواعد و قوانين بسيار پايبند بود و معمولاً با كساني رقابت مي‌كرد كه به قواعد پايبند نبودند و همين مساله در بسياري جاها دست و پاي آقاي هاشمي را ميبست و همين مشکلاتی را براي ايشان ايجاد مي‌كرد و دليل اين مسأله را در چه مي دانيد و تخريب آقاي هاشمي در طول اين سالها به چه منظور انجام ميشد؟

انصاري پاسخ داد: مردان بزرگ متأسفانه در دوران حيات خود نوعاً يا انديشه هايشان درك نمي شود يا افراد كوته نظر با افكار كودكانه مانع حقيقت مي شوند. در تاريخ جهان و ايران صفحات غم انگيزي از اين دست زياد ديده مي شود. شما مرحوم مدرس را ببينيد، جاي شهيد مدرس با آن انديشه هاي بلند هم ديني و هم ملي، زندان خواف يا تبعيدگاه كاشمر نبود، يا پاداش مظلومانه اميركبير با آن انديشه هاي ملي یا ميهني بلندشان،حمام فين كاشان و شهادت مظلومانه اش نبود. آیت الله هاشمي رفسنجاني را خيلي زود دشمنان قبل از دوستان او شناختند. ابتدا گروه فرقان بعد از به شهادت رساندن مطهري و بعد يكي دو اقدام ديگر، براي ترور و گرفتن اين كانون انديشه پويا از امام و انقلاب سراغ آقاي هاشمي رفتند و ايشان را ترور كردند. جريانهاي متحجر، وقتي كه ايشان در مجلس بود و بحث قوانين مختلف را مطرح مي‌كرد افكار ايشان را برنتافتند و عليه آقاي هاشمي در قم راهپيمايي و عليه ايشان سخنراني كردند. در مدرسه فيضيه و جاهاي ديگر، آقاي هاشمي را به جريانهاي ماركسيستي و ليبراليستي متهم مي‌كردند. در يك مقطع كه اقتضاي كشور ايجاب مي‌كرد و به لحاظ جنگ محدوديت هايي بود و نگاه به بازار و اداره كشور با سهميه بندي اداره مي شد كه واقعا ضرورت آن زمان بود،نه نگاه ماركسيستي،بعدها در دوران سازندگي كه مردم به رفاه و آسايش نياز داشتند و اين كه بعد از جنگ اعصاب مردم آرامش پيدا كند،آقاي هاشمي متهم به ليبراليستي و غربگرايي شد.جالب اين كه كسي به وادادگي متهم مي شد كه در جبهه هاي نبرد و مبارزه،مقاومت او ضرب المثل شده بود.البته آقاي هاشمي در برخي اوقات از سوي عوامل مختلف تندرو و اصالح طلب كه خيلي هم پيوندي با جريان اصالح طلبي نداشتند مورد تخريب قرار گرفت و صحبت هاي من به اين معنا نيست كه آقاي هاشمي رفسنجاني معصوم بوده و هيچ اشتباهي نداشته است. غير از معصومين كسي راسراغ نداريم كه عاري از اشكال یاگناه باشد. حتما كسي كه در صحنه هاي مختلف و مسائل اجرايي حضور داشته، اشتباه هم كرده است، ولي دستاويز كردن برخي اشتباه ها و بزرگ كردن آنها و تخريب ايشان در مقطعي اتفاق افتاد و اوج اينها در زمان آقاي احمدين ژاد بود. از ديد من، در دوران ايشان، نه تنها آقاي هاشمي، بلكه اخالق سياسي و مديريتي در جامعه به طور اساسي تخريب شد. آقاي احمدي نژاد با سوء استفاده از برخي مشكلات موجود كشور براي ترقي و جلب آراء خود،  صرفاً بر تهمت زدن و تخريب شخص آیت الله هاشمي رفسنجاني تكيه كرد و برخي از جريانهاي افراطي سياسي به اصطلاح راست و اصولگرا به تصور اين‌كه، اين شعارها، شعارهاي درستي است و مي توانند به آقاي احمدي نژاد تكيه كنند هم با ايشان همنوا شدند و در تخريب آقاي هاشمي از هيچ چيز فروگذار نكردند و با اتهام هاي بي اساس به ايشان و اعضاء خانواده و به زندگي آن مرحوم يك تصويري از آقاي هاشمي در جامعه ايجاد كردند كه حتماً ايشان در يك كاخ كذائي زندگي مي‌كند. ما سال هاي سال در جماران همسايه ايشان بوديم و با نحوه زندگي ايشان آشنا بوديم. تأسف بارتر اين‌كه در مرحله بعد كه آیت الله هاشمي رفسنجاني اصلاً كانديدا هم نبود، مجدداً در سال 88 ،توطئه هاي آقاي احمدي نژاد و باند ايشان در اتهام به آقاي هاشمي رفسنجاني وجود داشت و به همراه ايشان، رسانه هاي بيگانه و منافقان كه از قبل نسبت به ايشان كينه زيادي داشتند اين مسائل را تشديد مي‌كردند. بعد از حوادث سال 88 ،حقیقتاً اين بد اخلاقی ها به اوج خودش رسيد.من در جماران شاهد بودم، جمعي ناآگاه اراذل و اوباش تحريك شده و ساماندهي شده جلو منزل آقاي هاشمي جمع شده بودند و بدترين اهانت ها را به ايشان مي‌كردند، اهانت هايي كه نه در سطح افراد عالي رتبه، بلكه در بين افراد عادي يك جامعه اسلامی و غیر اسلامی هم شايسته نبود و نيست.در جريان 9 دي هم سوء استفاده‌كنندگان و تبليغات چي ها و تخريب گران پلاکارت هایی را در دست داشتند كه عليه آقاي هاشمي شعار مي دادند. يكي از افراد روي تابلو خود نوشته بود كه”تاجر ورشكسته برگرد به باغ پسته” یا در يكي از انتخابات معلوم شد كه بيش از 40-30 ميليون سي دي لبريز از انواع اتهامات و تخريب ها، عليه آقاي هاشمي از بیت المال تهيه كرده بودند و در گستره كشور توزيع مي‌كردند. دهها خبرگزاري، سايت و رسانه كه همه از بیت المال و پول مردم تغذيه مي‌كردند، عليه آقاي هاشمي و تخريب ايشان به كار گرفته شدند. در صدا و سيما و برخي تريبون هاي نماز جمعه و بالاتر از آن در راهپيمايي 22 بهمن كه نمايش وحدت كشور بود، آقاي هاشمي كه مؤسس انقلاب بود از سوي عوامل تحريك شده و اوباش مورد هتك حرمت و فحاشي قرار گرفت. همچنين در مراسم 14 خرداد در مرقد حضرت امام، اينها آن صحنه عجيب را به وجود آوردند، حتي به حاج حسن آقا هم توهين كردند. من حضور داشتم كه عوامل آنها بعد از مراسم به ماشين آقاي هاشمي رفسنجاني لگد و مشت مي زدند و توهين مي‌كردند. به هرحال برگ هاي بسيار تلخ كه در خاطره ملت ايران ثبت شده است و آقاي هاشمي رفسنجاني كه مي توانست در هشت سال زمام داري دولت نهم و دهم از نفوذ و توان خودش در داخل و در منطقه براي تلطيف روابط با كشورهاي همسايه و به خصوص عربستان كمك كند نه تنها ظرفيت استفاده نشد، بلكه همواره ايشان را در رنج روحي و فكري قرار دادند و برخوردهايي كه با فرزندان ايشان شد و البته ادامه  دارد از همان دست برخوردهاست. مثلاً در دولت نهم و دهم اگر يك عقلي حاكم بود، علي القاعده بايد از ظرفيت نفوذ آقاي هاشمي رفسنجاني در حل مسائل ايران با جامعه اروپا و جامعه بین المل استفاده مي شد كه متأسفانه نه تنها استفاده اي از اين ظرفيت نشد، بلكه ايشان ممنوع الخروج هم شد.دركل، مجموعه عوامل كودكانه و اقدامات برخي عوامل نفوذي كه به جد من معتقدم در بسياري از مراكز تصميم گيري و جريان هاي سياسي حضور دارند و تخصص اين هازدن پايه هاي اعتماد مردم است، شخصيت هايي كه در باورهاي مردم محبوب بودند، را تخريب و بي آبرو و كشور را بي پشتوانه كردند. يك عده هم تصور مي‌كنند كه در كشور بازدن، متهم كردن و تخريب همه قوا و ادعاي طرفداري از ولایت فقيه و رهبري ميتوانند از انقلاب دفاع كنند ؛ در حالي كه نمي فهمند اين كشور به نام ولایت فقيه و رهبري است و طبق اصل 57 قانون اساسي، سه قوه زير نظر ولي فقيه انجام وظيفه مي‌كنند، وقتي اين افراد نادان قوه مجريه را آمريكايي، واداده و مزدور بيگانه و اخيراً چيزهاي ديگري هم به آن اضافه كرده اند، مي دانند و قواي قضائيه و مقننه را هم طور ديگري مي‌كوبند و از سوي ديگر حداقل  50 درصد جمعيت ايران كه گرايش اصالح طلبي دارند و بزرگان اصالح طلب، آقاي خاتمي و ديگران را به انواع اتهام ها محكوم مي‌كنند و بعد هم مي گويند نظام مقدس جمهوري اسلامی است، كجاي اين نظام ديگر باقيمانده است.شما سه قوه را كه مطرود مي دانيد، و تقدس نيروهاي سياسي را هم گرفته ايد، اين هنر نيست كه بگوييد رهبري تنهاست. اين چه حرفي است كه زده مي شود. در ذات اين سخن احمقانه در واقع، تضعيف رهبري است. معنايش اين است كه رهبر معظم انقلاب نتوانسته اند سه قوه را هماهنگ كنند. چون يكي از اختيارات و وظايف رهبري، طبق اصل 110 قانون اساسي هماهنگي قواست. اينها تصويري ارائه مي‌كنند و فكر مي‌كنند كه به ولایت فقيه خدمت مي‌كنند، در صورتي كه دارند ايشان را تضعيف مي‌كنند. من الان شاهدم، بلایی كه بر سر آقاي هاشمي رفسنجاني آوردند، دارند بر سر آقاي روحاني مي آورند. من چهار سال كه در دولت یازدهم بودم از نزديك مي ديدم كه در هنگامه كارزار مذاكرات هسته اي و حل مشکلات اقتصادي كه همه بايد كمك مي‌كردند، صداوسيما عليه آقاي روحاني شمشير را از رو بسته بود.همين سايتهاي تخريب گر كه آن روز آقاي هاشمي رفسنجاني را تخريب مي‌كردند، الان هم همان وضع را ادامه مي دهند. سؤال من اين است كه در زير اين آسمان يك دولت ديگري را پيدا كنيد كه ابزار راديو و تلويزيون را در اختيار نداشته باشد. اين انحصاراً مربوط به ايران است.در حالي كه طبق قانون اساسي صداوسيما خارج از حوزه دولت است واشكالي هم ندارد، ولي نبايد عليه دولت باشد.الان هم مجدداً ميبينيم كه صداوسيما عليه آقاي روحاني شمشير را از رو كشيده و در شرايطي كه مردم نياز به آرامش و اميد دارند، عليه دولت اقدام مي‌كند. ما نمي گوييم كه صداوسيما انتقاد نكند و مشکلات را منعكس نكند ، اما خدماتي كه انجام مي شود را چرا نمي گويند و چرا كوته نظرانه مي خواهند دولت را ناتوان معرفي كنند. ناتوان معرفي كردن دولت، يعني ناتواني نظام و رهبري. به نظر من اگر خوشبين باشيم، بايد بگوييم كه در اداره صداوسيما، ناداني حاكم است. اگر بدبين باشيم بايد بگوييم كه نفوذ صورت گرفته است. همه مي فهمند كه صداوسيماي ملي يك كشور نبايد عليه منافع ملي يك كشور حركت كند. بنده در زلزله هاي بزرگ ايران پس از انقلاب به لحاظ مقتضاي مسئوليت هايي كه داشتم، حضور پيدا مي‌كردم و در جريان زلزله كرمانشاه من ادعا مي‌كنم كه براساس گزارش هاي قطعي، خدماتي كه در زلزله اخير از سوي دولت صورت گرفت (با اينكه زلزله متوسطي بود نسبت به زلزله هاي گذشته) از حيث سرعت عمل، هماهنگي نيروها اعم از ارتش، سپاه و بسيج، هلال احمر، وزارت كشور، نيروهاي مردمي، هم سرعت در امداد و نجات و هم در كمك‌رساني و اسكان زلزله زدگان، يكي از بهترين ها در طول زلزله هاي تاريخي ايران بوده است، ولي صداوسيما طوري عمل كرد كه انگار نظام و دولت زلزله زدگان را فراموش كرده اند وكاري انجام نداده اند كمك‌هاي گستردهاي كه دولت و ملت كردند، تحت الشعاع برخي ضعف هاي كوچك قرارگرفت. منظور اين است كه دولت در جبهه خودي بيشتر دچار مشكل است تا دشمن كه بايد همزمان هم خدمت و هم فضاسازي كند براي تبليغات مسموم. آیت الله هاشمي رفسنجاني گرفتار همين مشكل بود و تازماني كه اين مشكل حل نشود، ره به جايي نمي بريم. شما در كجاي دنيا سراغ داريد كه خدمتگزاران خودشان را تخريب مي‌كنند. بعد هم چون در ذات اين تخريب ها، حرمت شكني وجود دارد، ضمن اين‌كه مرزها به همين اشخاص محدود نمي شود، دايره اينها گسترده مي شود و شما مي بينيد كه با انگيزه جناحي و سياسي مي آيند عليه يك جریان یا يك شخصيت، شعاري سر مي دهند یا تجمعي راه مي اندازند و بعد از دستشان در مي رود و عليه خودشان شعار داده مي شود. به طور كلي صداوسيما بايد يك دانشگاه باشد و در برخورد با افراد و جريانهاي سياسي يك موضع اصولي داشته باشد، در حالي كه صداوسيما منافع كشور را رعايت نمي‌كند و اخالق شكني و هنجارشكني از همين نقطه شكل مي گيرد و اين مسأله موجب شده است كه اعتماد عمومي به اين رسانه كاهش پيدا كند و مردم به رسانه هاي بيگانه گرايش پيدا كنند، یا به فضاي مجازي بي‌كنترل سوق پيدا كنند كه از اين منظر كشور دچار آسيب مي شود. من درباره بي عدالتي صداوسيما خيلي حرف داشته و دارم و آنچه كه درباره آیت الله هاشمي رفسنجاني مطرح ميشود، اين است كه اگر عقلي در اداره صداوسيما وجود داشت مي بايست مي رفتند در حوزه هاي مختلف از آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان عصاره تجربه يك نسل بزرگ انقلابی و به عنوان تجربه تكرار نشدني و كساني كه از آغاز شكل گيري انقلاب وجود داشتند و انقلاب را رهبري كردند و به پيروزي رساندند و سي و شش سال در جريان ساختار سازي و اداره كشور در فراز و فرودها و در جنگ و تحريم بودند، اطلاعات كسب مي‌كردند و صدها برنامه ماندگار براي آيندگان ضبط مي‌كردند. اما تلاش صداوسيما و ديگران اين بود كه اين شخص را بي آبرو و بي شخصيت و ترديد ايجاد كنند و كار را تا جايي پيش ببرند كه مراسم رحلت ايشان را هم آن گونه كه شايسته و شأن و موقعيت ايشان است، پوشش ندهند. به هرحال اين مصيبتي است كه ما گرفتار آن هستيم و نسبت به ديگران هم همين رفتار را دارند. الان ما شخصيت هايي از انقلابیون بزرگ و یاران امام داريم كه در گوشه و كنار كشور هنوز زنده اند و ذهنشان گنجينه ارزشمند درباره حوزه هاي مختلف است.اما متأسفانه اثري از اينها نيست و برعكس در شبكه هاي ملي ما دائم قيافه و سخن كساني تكرار و به خورد مردم داده مي شود كه در بين مردم وازدگي ايجاد كرده اند. در هر موضوعي سه ـ چهار نفر هستند كه در همه موارد اظهارنظر مي‌كنند. اگر شما مقايسه اي در خطبه هاي آیت الله هاشمي رفسنجاني با ساير خطبه ها داشته باشيد، محروم شدن مردم از آن گنجينه وضع و خطابه را مشاهده خواهيد كرد. من ترديد ندارم در 50 ـ 40 سال آينده كه نسل هاي بعد مي آيند و با فرونشستن غبارهاي كينه و دشمني ها، تاريخ امروز را مطالعه كنند، حتما اشك حسرت خواهند ريخت كه چگونه اين شخصيت هاي بزرگ و با اين ظرفيت ها كه مي توانستند كشور را پيش ببرند، محدود و متهم شدند و ما عقب مانديم. من در اين روزها كه به سالگرد ارتحال آیت الله هاشمي رفسنجاني نزديك مي شويم، غصه مي خورم و هم اين نكته بنده را رنج مي دهد كه آیت الله هاشمي رفسنجاني در سال 83 كه با چه اميد و شوقي با وجود زيرساخت ها و ريل گذاري ها و نرم افزاري و سخت افزاري كه در طول دو دوره رياست جمهوري آقاي خاتمي بر اساس عقلانیت شده بود و كشور به يك نقطه آرامش رسيده بود كه رهبر معظم انقلاب احساس كردندكه ما مي توانيم از برنامه هاي پنج ساله گام ها و افق هاي دورتري را براي خودمان ترسيم كنيم، فرمود سند بيست ساله كشور را بنويسيد. معناي اين سخن اين بود كه ما به نقطه ثبات، هموارسازي و بسترسازي هاي اجتماعي و اقتصادي رسيده ايم مي توانيم براي بيست ساله آينده برنامه ريزي كنيم.قرار شد سند چشم انداز بيست ساله طراحي شود و آقاي خاتمي و دولت مشغول اين امر شدند و وقتي به مجمع تشخيص آمد، با حوصله هر چه تمام تر، با كارشناسي بسيار عالي در كميسيون هاي مختلف مطرح شد.قاطع مي گويم كه روي هيچ سند ملي به اندازه اين سند چشم انداز كار كارشناسي جدي و فراگير صورت نگرفت و قرار شد ايران در افق 1400 به عنوان يك قدرت اقتصادي و علمي و فناوري در منطقه مطرح شود با شاخص ها و اهداف كمي كه مشخص شده بود. الان كه 12 سال از آن مبداء گذشته است با كمال تأسف، در بسياري از شاخص هاي سند چشم انداز ،از مبداء سال 84 بسيار عقب رفته ايم.فكر مي‌كنم اگر خيلي تلاش بكنيم و همه همت ها را بسيج كنيم، شايد تا چهار سال ديگر در برخي از اين شاخص ها بتوانيم به نقطه سال 84 برسيم. بنابراين، اين يك مصيبت براي كشور است و بانيان اين وضع همان هايي هستند كه امروز مدعي اند. یعني كساني كه اين شرايط را در زمان آقاي هاشمي بوجود آوردند، امروز آن را مطالبه مي‌كنند و مردم هم بايد مات و مبهوت نظاره گر اين صحنه باشند.

 

تمایز آیت الله هاشمی با سایر روحانیون از دید انصاری

لینک کوتاه مطلب : https://kermaneno.ir/?p=15735
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.