روایتهای بعد از وقوع یک ماجرای تاثیرگذار نظیر سیل میتواند بسیار تعیینکننده باشد تا آنجا که آینده شهر را رقم میزند. شهر رفسنجان و شیوه مواجهه مردم با سیل این شهر را به یک شهر تابآور ملقب کرده است.یکی از مسائل مهم پس از هر فاجعهای شیوهی روایت آن حادثه توسط بازماندگان است. روایت کردن فاجعه به افراد کمک میکند تا آن اتفاق هولناک را قابلفهم کند و کمکم احساس تسلط نسبت به محیط خود را نیز پیدا کنند.
پیام ما/مسعود نورالدینی شاهآبادی:
شهرستان رفسنجان در پی سیل مرداد امسال خسارات مختلفی متحمل شد. سیل دستکم به ۲۰۰ رشته قنات شهرستان رفسنجان خسارت ۵۰ تا ۱۰۰ درصدی وارد کرد. در حال حاضر و پس از گذشت چندین هفته از وقوع سیل آب بسیاری از مناطق سیلزده کوهستانی قطع است و آبرسانی سیار به اهالی انجام میشود.
سیل همچنین به ٣۵ روستا و ۵٠ آبادی، خسارت وارد کرد و موجب تلف شدن ٢هزار راس دام شد. سیل و سایر پدیدههای طبیعی همه روزه در همه دنیا مردم را تحت تاثیر قرار می دهند. از میان این پدیدهها برخی بیشتر در فضای مجازی مورد توجه قرار میگیرد و برخی کمتر. در برخی جوامع و مناطق این فاجعه تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ آن شهر یا کشور میشود در جای دیگر همه سعی در فراموش کردن آن دارند و یا اینکه دنبال مقصر بگردند. سوالی که پیش میآید این است: آیا میزان تأثیر گرفتن از آن رویداد و واقعه، نحوه برخورد با آن و انعکاس آن در جوامع دیگر تنها به عمق فاجعه و میزان خسارت ربط دارد یا خیر؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید یادآور شویم که نوع نگاه آدمها به فاجعه ارتباط نزدیکی با فرهنگ آن مردم دارد و واکنش مردم بر اساس پیشزمینههای ذهنی و جهتدهی رسانهها و دستگاههای مرتبط است و بستگی دارد که آنها چه روایتی از آن اتفاق برای مردم و برای آیندگان میکنند مثلاً گذشتگان ما در شهر رفسنجان قصهای ساختهاند که: رفسنجان در ابتدا نامش سنجان بود چون شخصی پس از مدتی به شهر برگشت و اثری از شهر نیافت بعد از پرسوجو مردمان باقیمانده گفتند: رفت، سنجان و همین قصه را وجهتسمیه شهر معرفی کردند و خواستند با این قصه به آیندگان بگویند اینجا سیلخیز است. حالا میخواهیم مروری داشته باشیم بر انواع روایتهایی که میشود از این فاجعه داشت:
روایت پیشرونده
روایتی که تاکید اصلی بر روی اقدامات قهرمانانه پس از فاجعه دارد مانند اسطوره ققنوس و یا اگر قرار باشد به این روزها اشارهکنیم حماسهای که مردم رفسنجان پس از وقوع سیل از خود نشان دادند و با تمام توان خود برای کمک به همشهریان قدمی برداشتند و از جان و مال خویش گذشتند تا کمکی به آنها کرده باشند.
روایت رستگارانه
این روایت خاستگاه مذهبی دارد و نزول بلا را سبب رستگاری میداند و خود را به خاطر گناه پیشین (اقداماتی که میبایست توسط دستگاههای مربوط انجام میشد) مستوجب این گناه بدانند.
روایت زهرآگین
این نوع از روایت نه پیوندهای معنویِ نجاتبخش دارد و نه انگیزهای برای بازسازی، در این روایت انسانهای مغلوب فاجعه شده اشتیاقی به زیستن ندارند.
یکی از پیشفرضهای ذهنی مردم رفسنجان در سالهای اخیر ضربالمثلی است که در گویش جغرافیایی منطقه رفسنجان و شهرهای اطراف بهکاربرده میشود و در این جغرافیا به این شکل بیان میشود: «دنیا را آب ببرد، شال خرِ رفسنجانی تَر (خیس) نمیشود» است و آنها در ذهنشان به نحوی خود را از گزند و بلایای طبیعی دور میدیدند و چهبسا اینکه این اتفاق به شدتی رخ میدهد که آنها حتی دچار زیان از نباریدن باران میشوند، حالا این مردم رویدادی را پشت سر گذاشتهاند که اندوه آن آه از نهاد یک شهر برآورده و در این برهه از زمان فارغ از ابعاد انسانی و مالی که مردم شهر متحمل شدهاند گروهی از مردم که به شهرشان بهعنوان یک قهرمان خللناپذیر میبالیدند امروز جایجای آن آثار و جراحات این رویداد فاجعهبار دیده میشود و قهرمان همیشگیشان را آسیبپذیر، شکستخورده و بیدفاع میبینند.
عمق و وسعت فاجعه را میشود در معنایی جستجو کرد که آن فاجعه برای بازماندگان خودش ایجاد کرده در هر جامعهای پدیدههایی وجود دارند که برای رفع یکسری نیازها به وجود آمدند این پدیدهها بعد از به وجود آمدن مورد آزمون قرار میگیرند تصحیح میشوند و دوباره آزموده میشوند، تصحیح میشوند و این چرخه ادامه پیدا میکند تا براثر گذشت زمان یا بهکلی حذف میشوند یا اینکه اصلاحشده و به آینده منتقل میشوند و اگر بتوانند از این چرخهی اصلاح شدنهای پیاپی به هر شکلی بیرون بیایند دیگر برای همیشه در جامعه باقی میمانند تا اینکه مجدداً مورد آزمون و اصلاح قرار بگیرند. این پدیدهها تبدیل به چیزی میشوند بنام سنت و معمولاً هر جامعه یکسری سنتهای منحصربهفرد دارد.
یکی از مسائل مهم پس از هر فاجعهای شیوهی روایت آن حادثه توسط بازماندگان است. روایت کردن فاجعه به افراد کمک میکند تا آن اتفاق هولناک را قابلفهم کند و کمکم احساس تسلط نسبت به محیط خود را نیز پیدا کنند. رفسنجان نیز در این برهه از زمان میتواند روایتی از شهر داشته باشد تا هم موقعیت جغرافیایی و خطرات احتمالی را به آیندگان گوشزد کند و هم شهر را بهگونهای توسعه دهد و پیش ببرد تا در صورت تکرار چنین فاجعهای کمتر دچار حزن جمعی شود.
شهرهایی که پس از فجایع با اقدامات بجا و بهموقع در جهت دفع کردن فجایع، جذب اثرات آن و برگشت به شرایط پیش از فاجعه عمل کنند و از روایت پیشرونده نیز استفاده کنند را شهرهای تابآور میگویند حال اگر بخواهیم بدانیم رفتار شهر رفسنجان بعد از وقوع سیل چگونه بوده و چه زمانی میتوان گفت شهر آسیبدیدهمان بازسازیشده است یا خیر؟ بهتر است چهار مرحله اساسی تابآوری را مرور کنیم:
نیاز به منابع حیاتی و امدادی
نیروهای مردمی، هلالاحمر، شهرداری، سپاه و مجتمع مس سرچشمه رفسنجان از اولین دقایق تا امروز با تمامی توان خود اقدام به یاریرساندن به مناطق سیلزده کردهاند.
راهاندازی خدمات اصلی و برچیدن ویرانیها
ادارات آب، برق، شهرداری، دهیاریها و بخشداری شهرستان بسیاری از خدمات اصلی را راهاندازی و نیروهای مردمی و جهادی، بسیج، موکبها، هیئتهای مذهبی و تیمهای ورزشی همچنان در تلاش هستند تا آثار سیل را از شهر رفسنجان پاک کنند.
برگشت سرمایه جامعه به قبل از فاجعه
یکی از مسئولیتهای اصلی مدیران شهرستان پس از برچیدن ویرانیها اقدام و استمرار تقاضا برای بازگشت سرمایه کشاورزان و ساکنینی است که دچار زیانهای مالی شدهاند.
بازسازی و توسعه
بازسازی شهر فاجعه دیده یک آزمون برای دولتها است تا مردم مسئولان را بسنجند و اگر آنها بهخوبی عمل نکنند روایت زهرآگین پیش میرود. بازسازی و توسعه ضمن داشتن چشماندازی از آینده بهتر است ضمن نگهداشتن خاطرهی فاجعه صورت پذیرد.
آنچه تاکنون گفته شد میتواند تلنگر و یادآوری باشد برای مردم، رسانهها و مسئولان شهرستان رفسنجان تا فارغ از گروه و دستهای که در آن قرار دارند روایت پیشرونده را در پیش گیرند و بدانند تابآوری یک شهر در رابطه در برابر فاجعه متکی به منابع سیاسی و مالی است که در خارج از شهر هستند و تا میتوانند آنها را درگیر این موضوع کنند و آنچه رسانهها میتوانند بیشتر بدان توجه داشته باشند این است که رسالت خود را فراموش نکنند و یادشان باشد فجایع حتی اگر در مقیاس یک محله باشد میتوانند بهعنوان دغدغه ملی مطرح شوند و انسانها در دوره بازیابی و دوبارهسازی شهر نمایشی از میل به زندگی، رفاه و آرامش را ارائه میدهند و تلاش خود را بکنند تا چونان ققنوس از خاکستر به پا خیزیم و این فاجعه نقطه عطفی باشد برای ساختن دوباره رفسنجان.