الگوهای نوظهور ازدواج | پسران جوانی که با دختران شاغل مسن ازدواج میکنند
جامعه شناسان از وضعیت فعلی جامعه ایران به عنوان «دوران گذار» یاد می کنند. دورانی که جامعه از سنت فاصله گرفته اما در پذیرش مدرنیته هم شک دارد. شرایطی که اتفاقات مختلف جامعه ثبات چندانی ندارد. یکی از پدیده های اجتماعی هر جامعه ازدواج است.
نوعی از ازدواج چند سالیست کم و بیش مشاهده می شود که دختر حتی تا 20 سال از پسر بزرگتر است. هر فرد معمولی به تفاوت سنی معنی دار در ازدواج با شک و تعجب نگاه می کند. بر اساس تئوری های علمی و نیز عرف جامعه، این نوع ازدواج منطقی و بدون آسیب به نظر نمی رسد.«کرمان نو»این موضوع را از منظر جامعه شناسی و روان شناسی مورد کنکاش قرار داده است.
مردانی که فقط زن زندگی نمیخواهند
«سوده مقصودی» جامعه شناس ضمن نوظهور خواندن این پدیده می گوید که به لحاظ جامعه شناسی خانواده در
ایران، اینکه یک آقا حاضر باشد با خانمی با سن بالاتر و موقعیت متفاوت ازدواج کند، یک پدیده نوظهور است. اما وضعیت تغییر کرده است.
وی برای این تغییر دو دلیل عمده می آورد.
او مساله اول را اقتصاد میداند. ما بحران اقتصادی داریم. تورم و مشکلات اقتصادی، دیدگاه و نگرش افراد نسبت به ازدواج را کاملا تغییر داده. مرد لزوما دنبال یک شریک زندگی نمی گردد که فقط زندگی را اداره نموده و فرزند به دنیا آورد. جنبه اقتصادی خیلی پررنگ شده است. فرد دنبال شخصی است که شریک معاملات آن فرد شود و کمک خرج زندگی باشد.
فرزند کم آسیب است
این استاد دانشگاه به مسائل اجتماعی اشاره دارد و می گوید یک مسئله دیگری که این ازدواجها را دامن زده، بحث اجتماعی هست که به سالها قبل از ازدواج بر میگردد، به اینکه فرزندمان چگونه تربیت شده اند؟ در واقع خانواده ایرانی با یک مشکل عمده مواجه هست. فرزند پروریمان ایراد پیدا کرده است. برعکس کشورهای غربی، ما فرزندانمان را از کودکی به شدت حمایت میکنیم.
وی ادامه داد که تعداد کم فرزندان، یکی یا دوتا، نیز یک آسیب هست. به لحاظ بلوغ فکری در خانواده های کم جمعیت ، کنترل شدید روی بچه ها وجود دارد. اینها لزوما بزرگ نمی شوند، یعنی بلوغ پیدا نمی کنند. خانواده به شدت مواظبشان هست، بیش از حد حمایتشان می کند.
دخترها مستقلتر شدهاند
عضو هیات علمی دانشگاه باهنر در ادامه صحبتهایش به استقلال بیشتر دخترها اشاره کرده و می گوید که اکنون دخترها مستقلتر هستند در حالیکه پسرها به شدت به خانواده وابسته اند، بخصوص به لحاظ اقتصادی. این پسرها به جای اینکه مثل گذشته از سن ۱۴ یا ۱۵ سالگی کار کنند، می بینیم که در سی و چند سالگی از نظر مالی به خانواده وابسته اند، با این وضعیت خانواده همواره نگران است. پسر به سن بزرگسالی رسیده، اما هنوز به حمایت نیاز دارد و به لحاظ بلوغ فکری به آن بلوغ نرسیده که بتواند خانوادهای را اداره بکند.
بنابراین کی می تواند او را اداره بکند؟ خانمی که بزرگتر هست و در عین حال وضعیت اقتصادی خوبی دارد.
ازدواجهایی که محکوم به شکستند
مقصودی از پیامدهای این ازدواجها می گوید که سال 86 یک آماری را می خواندم که از افزایش 12 درصدی این ازدواجها حکایت داشت، احتمال می دهم الان بیشتر از این باشد، شاید حدود 20 درصد. این ازدواجها خیلی سریع محکوم به شکست هست.
دلیلش را می گویم چرا؟ یک دلیل عمده اجتماعی دارد، البته دلایل بیولوژیکی، فیزیکی و جسمانی هم دارد، من در یک مقاله ای میخواندم که پوست زنان به نسبت مردان ده سال زودتر پیر میشود. خب مردی که با زنی بزرگتر از خودش ازدواج کرده که به لحاظ اقتصادی وی را حمایت کند، بعد میبیند که خانمش پیر شده اما خودش هنوز جوان است . احساس خسران می کند در حالیکه تنوعی از خانمهایی را می بیند که هم سن یا کوچکتر از او هستند و می توانند زوج مناسب تری برایش باشند. چرا که نه؟ من برم سراغ آنها، چه به شکل ازدواج که بعید می دانم در وضعیت اقتصادی فعلی جامعه ایران مهیا باشد. یا روابط خارج از ازدواج. خب این مسئله گرفتاری بوجود می آورد.
جامعه ایران هنوز مردسالار است
مقصودی با پذیرش این تغییر و تحولات، بربحث مرد سالاری در جامعه ایران تاکید دارد و می گوید با اینکه شاهد این تغییر و تحول درخانواده ایرانی هستیم و این ازدواجها در حال افزایش است .
مسئله مهم این هست که جامعه ایرانی دارای فرهنگ خاصیست و یک جامعه بسیار مرد سالار هست. وقتی پسر با دختری بزرگتر و ثروتمندتر از خود ازدواج میکند همچنان خانواده و خود پسر می خواهند آن نقش پدرسالاری و مرد سالاری برای پسر حفظ شود.
از نگاه پسر الگوی منزل پدری به این صورت بوده که مادر همه کارها را انجام میداده و پدر هم رئیس خانه بوده است . حالا چرا برای من نه؟ زن بزرگتر و ثروتمندتر در این قالب نمی گنجد، لذا مرد احساس بی عرضهگی کرده، با خشم وعصبانیت برخورد می کند.
این مسئله مشکلات خانوادگی را پیچیدهتر میکند. چون به هیچ عنوان آن مرد نمی تواند برروی تک تک رفتارهایی که بین او و همسرش می گذرد، کنترل داشته باشد. با وجودی که خانم ممکن است اصلا قصد کنترل مرد را نداشته باشد، ولی ناخودآگاه این احساس به مرد دست می دهد که حالا او دارد مرا کنترل می کند و جاهاییکه نباید وارد شود، وارد میشود.
پیر شدن سریعتر زن میتواند بحران بسازد
این استاد دانشگاه ادامه میدهد که مثلا شاید مرد تفریحات خاصی را بپسندد و خانم بگوید نه تو نمیفهمی. همین یک کلمه ها ممکن است گرفتاری ایجاد کند، چون زن دارد اینجا نقش مادر بودن را ایفا می کند، تک تک رفتارهای مرد زیر کنترل قرار می گیرد. یا حداقل مرد احساسش این هست که تحت کنترل قرار گرفته است.
خب این مسئلهای است که حتی در مسائل زناشویی و روابط جنسی ممکن هست اینها را تحت شعاع قرار بدهد. هم پیر شدن سریعتر زن و هم وضعیت مالی بهترش روی تک تک روابط اینها حتی رابطه با پدر مادرشان ممکن است که تاثیر بگذارد.
همه این احتمالات نشان از فاجعه نیست
دکتر مقصودی اما این اتفاقات را فاجعه نمی بیند و می گوید این نوع ازدواجها با توجه به شرایط اقتصادی روز رخ میدهد. بعضی کارشناسان از این کاه کوه می سازند که وای چه بحرانی چه مسئله ای، خانواده ایرانی دارد از هم می پاشد. ببینید جامعه ای که تزلزل را می پذیرد باید هزینه ها را هم بپردازد. این هزینه ای هست که ما داریم بابتش پرداخت می کنیم. خیلی از کشورها هستند که این نوع ازدواجها را می پذیرند، زندگی هم می کنند. شاید منتهی به طلاق هم نشود، چون زمینه فرهنگی این جوامع متفاوت است.
تا جامعه ایران بخواهد این زمینه فرهنگی را عوض کند، بهرحال طول می کشد. با توجه به وضعیت اقتصادی، این وضعیت پیش آمده، بحران و سونامی هم نیست. فقط بحث این هست که چگونه یک مشاور قبل و بعد از ازدواج می تواند مشکلات این نوع ازدواجها را کم بکند.
مشاوره قبل ازدواج برای این موارد لازم است
قبل از ازدواج با مشاور صحبت کنند، او گوشزد کند که این احتمالات و مشکلات امکان دارد پیش بیاید. سعی شود که این زندگیها تنش کمتری داشته باشند، بچه های خوبی ثمره این ازدواجها باشد و بتوانند آینده جامعه را بسازند. اگر این ازدواجها کارکرد داشته باشد، فراگیرتر می شود. شاید افراد به دیگران هم توصیه کنند، اما اگر نه کارکردی نداشته باشد، در جامعه کمرنگ می شود و از بین خواهد رفت.
بنظرم از این شیوه ازدواج در آینده استقبال بیشتری می شود. چون خانواده ها به سمت تک فرزندی می روند، تمام آمال و آرزوهاشون می شود تنها فرزندشان. حالا اگر این فرزند دختر باشد، تمام مال و اموال خانواده می رسد به آن دختر و از طرفی شاید امکان ازدواج هم برای دختر فراهم نباشد، بالطبع خانواده پسری با سن کمتر را هم به عنوان داماد می پذیرد، چون خواستگار دیگری وجود ندارد. خب در این حالت این نوع ازدواجها کارکرد پیدا می کند. با توجه به وضعیت فعلی اقتصادی جامعه ایران احتمال وقوع این اتفاق بالاست، مگر اینکه وضعیت اقتصادی طوری شود که دختر و پسر جوان و هم سن و سال امکان کار مساوی با هم داشته باشند.
ازدواج برای «ازدواج» باشد و نه درمانگر سایر کمبودها
علی بهرام نژاد روانشناس است . او با اشاره به اینکه ازدواج یکی از مراحل مهم زندگی است، بر «کفویت» طرفین تاکید دارد و میگوید «کفویت» در سن، تحصیلات، وضعیت مالی و.. اینها تعیین کننده هست. سن موضوع خیلی مهمی است زیرا مسائل فیزیولوژیک هم در این فاکتور باید مورد توجه قرار گیرند.
وی در ادامه می گوید که بحث افکار، ایده ها و نگرشها ارتباط تنگاتنگی با سن دارد، افراد در گروههای سنی مختلف نگرشهای مختلفی دارند. طبق تئوری های علمی و حتی عرف، زن بهتر است ۷-۳ سال از مرد کوچکتر باشد، هنگامی که زن و مرد با این فاصله سنی به عنوان زن و شوهر کنار یکدیگر قرار می گیرند، در یک گروه سنی هستند و نگرشهای یکسانی دارند. حالا شما تصور کنید خانمی که ده سال از یک آقا بزرگتر هست آن ۳ تا ۷سال هم به این اضافه می شود، در واقع فاصله سنی به ۱۳ الی ۱۷سال می رسد، یعنی خانم اینقدر از آقا بزرگتر است، پس طبیعیست که نگرشهای مختلفی داشته باشند. آنچه که برای مرد جالب تلقی می شود، برای خانم کودکانه و مسخره بنظر می آید.
همچنین نکات مورد توجه خانم برای مرد بیهوده، سخت و مطابق با سن و سال بالا تصور می شود و قطعا این مسئله، کوچک و قابل اغماض نخواهد بود.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اصل بودن ازدواج، می گوید که ازدواج فقط باید بخاطر خود ازدواج باشد، نه درمانگر مشکلات زندگی. یعنی اگر کسی بخاطر حل مشکل اقتصادی ازدواج کرد، بعد از رفع این مشکل باز می ماند که باید چکار کند؟ چون به لحاظ روانی به آرامش نرسیده است. کارکرد ازدواج رسیدن به آرامش و رشد همه جانبه در کنار یکدیگر است، ازدواج برای پیدا کردن تکیه گاه غلط است.