سال گذشته «یاسر سیستانی» روزنامهنگار کرمانی در هفته نامه پزشک مردم گفت و گویی با این پزشک قدیمی انجام داد.
«کرمان نو» به احترام 57 سال فعالیت دکتر رفیعی در حوزه سلامت، این گفت و گو را بازنشر میکند:
ساختمان های قدیمی اطراف میدان مشتاق و ابتدای خیابان شریعتی یا همان جلوی قدمگاه خودمان پر است از تاریخ معاصر، خاطره ها و همه چیزهایی که برای کرمانی های علاقه مند به کرمان می تواند جالب باشد.
مقابل در کوچک یکی از این ساختمان ها تابلوی پزشکی قدیمی نصب شده است. پزشکی که با وجود این که نود سال خود را تقریبا پر کرده؛ اما همچنان به کار طبابت مشغول است. او تا کنون برای چهار نسل از کرمانی ها طبابت کرده است. مراجعینی دارد که بیش از نیم قرن است که فقط از پله های مطب او بالا می آیند و «تن خود را نیاز مند ناز این طبیب» می دانند. به مطب او که وارد می شوی همه چیز قدیمی است. دستگاه توزین نوزاد، دستگاه فشار خون، گوشی تلفن و… گرفته تا میز و صندلی هایی که بیماران را در خود جای می دهند.
دکتر اصغر رفیعی متولد بیست و نهم اسفند ماه 1306 است. طبابت خود را از گلباف آغاز کرده است و در راین و ماهان ادامه داده تا به این جایی که هست رسیده. پنجاه و پنج سال است که در همین جایی که اکنون هست، مطب دارد و به کار درمان بیماران مشغول است.
با او به گفت و گویی کوتاه نشستم که مطالعه آن را به شما توصیه می کنم.
بیمارستان «کرمان درمان» را دایر کردیم
دکتر اصغر رفیعی درباره دلیل روی آوردن خود به حرفه پزشکی می گوید که به خاطر علاقه ای که به پزشکی داشتم پزشک شدم. برادرم جراح بود. یکی از فامیل های مان نیز جراح بود. و این موضوع در اشتیاق من به پزشکی تأثیرگذار بود.
رفیعی آغاز کار خود در شهر کرمان را در سال 1340 عنوان می کند و می گوید که سال 40 به کرمان آمدم. در حالی که 34 سال سال از سنم می گذشت. پیش از آن هم به خاطر تعهدی که داشتم قریب 8 سال در گلباف، راین و ماهان به طبابت مشغول بودم.
بخش اطفال بیمارستان شاه(باهنر کنونی) را نیز اداره می کردم. در درمانگاه فرحناز واقع در خیابان هفده شهریور هم طبابت می کردم. البته آن درمانگاه در حال حاضر وجود ندارد.
با تعدادی از پزشکان، بیمارستان «کرمان درمان» واقع در چهارراه تهماسب آباد را دایر کردیم. این بیمارستان، بعد از انقلاب به دانشگاه علوم پزشکی واگذار شد.
استادان مان بیش تر فرانسوی بودند
رفیعی علاقه خود به پزشکی را ذاتی می داند و می گوید که پدرم تاجر بود؛ اما از من نخواست که تاجر شوم. من هم به دلیل علاقه ای که در خودم به حرفه پزشکی می دیدم به دانشگاه علوم پزشکی مشهد رفتم و به تحصیل در این رشته پرداختم.
استادانی که در دانشگاه مشهد داشتم، تقریباً همه از دنیا رفته اند. بسیاری از آن ها استادان خارجی بودند. اغلب هم فرانسوی!
معروف ترین استاد ما دکتر «سامیرال» متخصص اطفال بود. دکتر شهیدی هم دیگر استادمان بود. تدریس به زبان فرانسه صورت می گرفت. این موضوع باعث می شد که دانشجویان رشته پزشکی زبان فرانسه را هم یاد بگیرند تا بتوانند با استادان خود ارتباط برقرار کنند.
کمبود پزشک بود
دکتر رفیعی به کمبود پزشک در سال های دهه 40 اشاره می کند و می گوید که من تنها پزشک مناطق گلباف و… بودم. اصلا در همه مناطق، کمبود پزشک بود. برای همین یک پزشک، به هر شهری که وارد می شد سر یک هفته شناخته شده بود.
مردم گلباف و راین و ماهان مردم بسیار خوبی بودند. با این که بیش از پنجاه سال از طبابت من در این سه شهر می گذرد، هنوز هم از این مناطق ، بیمار به من مراجعه می کند. من در زلزله گلباف که در سال 1360 روی داد و خسارات جانی زیادی به جا گذاشت به این شهر رفتم.
همین کرمان هم پزشک نبود. هیچ کدام از این کلینیک ها نبودند. از میدان مشتاق تا میدان آزادی تنها 2 پزشک بود. من و دکتر میرحسینی بودیم. مطب من در همین جا بود. مطب دکتر میرحسینی هم نزدیک میدان آزادی. الآن الحمدلله این همه کلینیک. این همه پزشک جوان و پرانرژی هستند که در رشته ها و تخصص های مختلف در حال طبابت هستند.وی بهداشت را مطلوب ارزیابی می کند و می گوید که سطح بهداشتی مردم بسیار بالا رفته است. مردم بهداشت را رعایت می کنند. اصلا قابل مقایسه با قدیم نیست. در زمان قدیم، بیماری اسهال در فصل تابستان بیداد می کرد. اما در حال حاضر تک و توکی از مردم به این بیماری مبتلا می شوند.
اخلاق پزشکی ایران بسیار مطلوب است
رفیعی می گوید که هر کسی برای اخلاق پزشکی تعریفی دارد. هر کسی تعبیری دارد. یکی اخلاق را با ریال تعبیر می کند. یکی با رفتار خود پزشک. من اخلاق پزشکی را این گونه تعبیر می کنم: مدارا با بیمار، رعایت وضع مالی بیمار با نسخه ای که پزشک می دهد، کمک کردن به طرق مختلف به بیماری که در مضیقه است. به عقیده من اخلاق پزشکان ایران بسیار مطلوب است. پزشکان جوان که خودشان سرور هستند، همه چیز را خوانده اند و می دانند. اخلاق خوانده اند. یک ترم در دانشگاه اخلاق پزشکی می خوانند. نیاز به توصیه من هم در این زمینه ندارند.
این پزشک عمومی، طب سنتی و جدید را با هم مقایسه می کند و می گوید که طب سنتی جای خود را دارد و طب صنعتی هم جای خود را دارد و نمی توانند جایگزین هم شوند. طب سنتی هیچ وقت کار طب جدید را نمی کند. مثلا بیماری که 40 درجه تب دارد هر چه داروی سنتی به خورد او بدهید اثر نمی کند. حتما به داروهای جدید نیاز دارد. تازه طب جدید هم هر روز عوض می شود. هر روز مدل های جدیدتری از آنتی بیوتیک و… به بازار می آید.
فرزندانم پزشک نیستند
رفیعی گفت که سه فرزند دارم. هیچ کدام از فرزندانم پزشک نیستند. به آن ها پیشنهاد دادم که پزشک شوند؛ اما گفتند که دوست نداریم. بدون علاقه هم که نمی شود وارد کار و رشته تحصیلی شد. اما یکی از نوه هایم روانپزشک است.این پزشک کهنه کار در پایان برای ما آرزوی موفقیت کرد و گفت که کار شما روزنامه نگاران جوان کار ارزشمندی است.
My farher