حامد حسینی پناه _ از بین آنها دو نفر را برای مصاحبه انتخاب کردم که یکی از آنها فقط یکبار به کمپ رفته و قریب دو سال است که رهایی را تجربه میکند و نفر بعدی کسی است که بهدفعات متعدد در کمپهای متفاوتی بوده و در حال حاضر کمتر از یک ماه است که مصرفکننده نیست.
هر دو نفر زیر سیوپنج سال سن دارند.
در ادامه گفتگوی من را با (ح.ا) که از 18 سالگی درگیر اعتیاد شد میخوانید.
- از خدمات کدام کمپها استفاده کردهاید؟
من فقط یکبار در کمپ خودمعرف قلعه گنج بودم. به توصیه دوستم که آنجا موفق به ترک مواد مخدر شده بود خودم را معرفی کردم.
- اعتیاد شما با چه چیزی شروع و به چه چیز یا چیزهایی کشیده شد؟
من با شیره و تریاک شروع کردم و به چیز دیگری کشیده نشدم ولی روز به روز به میزان مصرفم اضافه میشد.
- مراحل درمان در کمپ به چه صورت است؟
در کمپی که من بودم افراد با اعتیادهای متفاوتی بودند از قرصی و دوایی گرفته تا شیشه و تریاک. روشی که برای خود من استفاده شد آبدرمانی بود.
- آبدرمانی؟
منظورم استفاده از استخر است. هر زمان که احساس درد و یا کمخوابی داشته باشی و یا بدنت دچار لرزش شده باشد و گاه که حرارت بدن بسیار بالا میرود با رفتن با استخر آرام میشوید. البته با آن حال بد پا گذاشتن درون آب بسیار مشکل است ولی بعد که دمای بدن با دمای آب یکی شد احساس آرامشی سراغ انسان میآید که تمام دردها فراموش میشود و حرارت بدن متعادل میشود و آنوقت تازه خواب راحتی را تجربه میکنید.
- یعنی کل درمان با آبدرمانی انجام میشود؟
نه. قطعاً با آبدرمانی مخصوصا در روزهای اول ورود به کمپ نمیشود به مددجو کمک کرد. مثلا اگر کسی دچار تب و یا تشنج میشد کمی متادون به او داده میشد. البته بهصورت غیررسمی. به خود من در روز اول کمی متادون داده شد. آنقدر مقدار آن کم بود که بهاندازه نوک خودکار بود ولی به ناگهان بدنم آرام و حرارت بدنم پایین آمد. ولی از روز بعد هرقدر که حالم بد بود دیگر متادون نگرفتم.
- چرا؟
نخواستم اعتیاد جدیدی پیدا کنم. شاید به نظر شما عجیب باشد ولی شاید بشود تریاک و حتی شیشه را بعد از مدتی ترک کرد ولی کسانی که به متادون اعتیاد داشتند حتی بعد از آمدن به کمپ حدود 10 تا 12 روز حالت نشئگی داشتند و در خواب بودند و تازه بعد که بیدار میشدند و بهاصطلاح ما به هوش میآمدند تازه متوجه خماری میشدند. خودم شاهد بودم کسی که بعد از حدود ده روز بیدار شده بود تمام بدنش دچار رعشه شد و کل بدنش از پلک و لب گرفته تا سر و گردن و دستوپا و حتی تکتک انگشتان دستش میلرزیدند.
- اعتیاد چه چیزهایی را از شما گرفت؟
اولین دفعهای که همسرم متوجه شد من اعتیاددارم اوایل نامزدی بود. من آن زمان با سیخ سنگی دود میگرفتم. با چشمان متعجب من را نگاه میکرد. هرگز آن حالت نگاه و تعجبش از ذهنم پاک نمیشود. پرسید که من معتاد هستم و من چون در حالت انکار بودم، گفتم نه. فقط گاهی تفریحی دود میگیرم. ولی بعد ماجرا بهقدری جدی شد که هرچه پول درمیاوردم کفاف هزینههایم را نمیداد و مجبور میشدم ماشین زیر پای زن و بچهام را بفروشم و یک ماشین مدلپایین تر بگیرم و پول را خرج اعتیاد خود کنم. بارها شد که پول رهن خانهام را گرفتم و یکخانه کوچکتر رهن کردم و اضافه پول را خرج اعتیاد خود کردم. من از 18 سالگی تا همین دو سال پیش اعتیاد داشتم. علیرغم اینکه کار هم میکردم ولی زمانی برای خرید یک نان پول نداشتم، چه برسد به خرید پوشک و شیر خشک برای بچه. اگر دخترم که آن زمان نوزاد بود دچار بیماری میشد من حتی پول ویزیت دکتر را نداشتم و باید اول از پدر یا خواهرم پول قرض میگرفتم و بعد دخترم را به دکتر میبردم. زمانی رسید که دیگر به عجز رسیدم. برای همین وقتی دوستم پیشنهاد داد در کمپ بستری شوم تامل نکردم و سریع خودم را معرفی کردم.
- دوتا کلمه در حرفهای شما را متوجه نشدم: انکار و عجز.
اینها اصطلاحات جلسات ان. ای. است. انکار به مرحلهای میگویند که فرد دچار مصرف هرروزه شده است ولی خودش قبول ندارد که اعتیاد دارد و هر کس هم از وی بپرسد که معتاد است شدیداً رد میکند و عجز همان حالتی است که به شما گفتم.
حتی پول خریدن یک نان را ندارید. اگر هم پول داشته باشید خرج خانواده خود نمیکنید بلکه صرفا خرج خرید مواد خود را میپردازید. تبدیل به موجودی میشوید که تا نزدیک ظهر خواب است و بعد از بیدار شدن هم نیاز به مصرف مجدد دارد. ولی آدمی که خواب بوده دیگر منبع درآمدی ندارد. پس هرروز بیشتر از روز قبل بیچاره و بدبخت میشود. و حتی اگر وضع مالی خوبی هم داشته باشید یکزمانی میرسد که از خود و حالت زندگیات متنفر میشوی. تا به این حالت عجز نرسید موفق به ترک نمیشوید.
- در مورد هزینهها و امکانات کمپها بیشتر توضیح میدهید؟
کمپ قلعه گنج سال 95 حدودا 350 هزار تومان از من گرفت ولی امکانات خاصی جز همان استخر نداشت. حتی غذا مرتبا با عدس همراه بود. صبح عدسی، ظهر عدسپلو، شب عدس سرخ و دوباره روز بعد همین برنامه.
- نقش خانواده خود را در کمک به ترک چگونه میبینید؟
من که همیشه تا آخر عمر شرمنده همسرم هستم. تمام طلاهایش را فروختم و خرج اعتیاد خود کردم. ولی همسرم هرگز من را رها نکرد. و بعد از کمپ هم سعی کرد بیشتر از قبل کنار من باشد. مخصوصاً دو هفته اول بعد از بیرون آمدن از کمپ لحظهای من را ترک نمیکرد. وقت و انرژی زیادی صرف من کرد. درست است که الان ازنظر مالی وضع خوبی ندارم ولی خوشبختانه هم خودم و هم همسرم شاغل هستیم و داریم سعی میکنیم زندگی خود را در کنار دختر کوچکم از اول بسازیم.
- صحبتی مانده که در مورد کمپها نگفته مانده باشد؟
کمپی که ما در آن بودیم زیر نظر بهزیستی بود و قرار بود بعد از ترک مبلغی بهعنوان وام به ما پرداخت شود ولی متاسفانه این مبلغ به من داده نشد. هر بار که برای تشکیل پرونده مراجعه کردهام میگویند بودجه نیست و اعتبار نداریم. درحالیکه این وام میتوانست کمک خوبی برای سرپا شدن مجدد زندگی من باشد.