خلاصه سریال
سریال خواهران و برادران قسمت ۲۰۵
سریال ترکی استانبولی خواهر و برادران در ژانر درام و خانوادگی از سال 2021 تا کنون دو فصل آن کامل پخش شده و فصل سوم نیز در حال پخش است. در ادامه خلاصهی قسمت 205 از فصل اول سریال خواهران و برادران را میخوانید.
برک کنار آیبیکه مینشیند و از او میپرسد مشکلش برک است؟ آیبیکه میگوید نه و دیگر اهمیتی برایش ندارد. تولگا میگوید برک خیلی دوستت دارد، شاید روزی بخواهی دوباره بهش فرصت بدهی. آیبیکه میگوید تعجب میکند با این همه توهینی که برک به تو کرده، نظر مثبتی راجع بهش داری. تولگا:«مشکل من برک نیست، تویی، خوشحالی توعه. پس اگه موضوع برک نیست، چی داره اذیتت میکنه؟» آیبیکه:« بورسیهی ایتالیا، خیلی دلم میخواد قبول شم اما نمیتونم بنویسم.» تولگا:«پس انگیزه نداری، اگه داشته باشی میتونی، من باورت دارم» آیبیکه:«بله کاملا جدی ام و بهت اعتماد دارم» آیبیکه:«پس چرا من به خودم اعتماد ندارم»
برک رازِ دوروک را میشنود
آسیه دوروک را میبیند که میخواهد برای تماشای مسابقهی بسکتبال برود. آسیه به او میگوید چرا گوشهی شالش را گره زده است. دوروک میگوید وقتی بازی حساس میشود این گره را باز میکند و برای تیم خوش شانسی میآورد. بعد میگوید که میخواهد رازی را به او بگوید و از او قول میخواهد که بین خودشان بماند. آسیه به او اطمینان میدهد که حتما به کسی نمیگوید. دوروک میگوید یک عروسک خرس دارم که وقتی چیزی را آرزو میکنم آن را میگذارم بالای سرم و میخوابم. معمولا آرزویم براورده میشود. هردو با هم میخندند و میروند اما برک این راز را میشنود و تصمیم میگیرد از آن سواستفاده کند.
تبلیغات شنگول و گونول برای انتخابات شورای محله
شنگول دارد کنار مینیبوس سخنرانیاش را تمرین میکند که عاکف را میبیند. کمی با هم صحبت میکنند و شنگول از عاکف میخواهد به او رای بدهد. عاکف میگوید حتما خودش و سوزان به او رای میدهند اما این کار چه نفعی به حال او دارد؟ شنگول میگوید شما هم عضو هیئت امنا میشوید و میتوانید درباره امور محله مثل ساخت و ساز نظر بدهید و تاثیر داشته باشید. شنگول و عاکف دست همکاری میدهند و شنگول چند تراکت به او میدهد و عاکف هم سراغ کارهایش میرود.
سوسن و عمر در مدرسه در حال صحبت کردن هستند و لیلا هم میآید و هر سه درباره این که چه زمانی تکلیفشان را انجام بدهند تصمیم میگیرند. بعد لیلا میرود و سوسن به عمر میگوید که با لیلا مشکلی ندارد و خیلی خوب با هم کنار میآیند.
شنگول و گونول در خیابانهای محله میگردند و تبلیغ میکنند. ناگهان با هم مواجه میشوند و گونول به مردم میگوید:«یک زن حامله چطور میخواد به کارهای محله برسه؟ ما اینقدر بیوجدان شدیم که یک زن باردار رو از بچهاش جدا کنیم؟» شنگول میگوید:« من بچهام رو به کولم میبندم و به کارم میرسم. نماینده شدن که به ماشین مدل بالا سوار شدن نیست، باید مثل مردم عادی باشی» گونول احساس شکست میکند و میرود.
عمر و آسیه درباره مقالهی بورسیه با هم صحبت میکنند. آسیه میگوید نمیداند این را بفرستد یا نه، اصلا اگر قبول شود هم چه کسی از امل مراقبت میکند، عمر هم که بورسیهی آمریکا دارد. عمر هم میگوید که در این شرایط نمیتواند برود. آسیه میگوید اگر امل نبود، هردوی ما میتوانستیم برویم. امل هم این را میشنود و ناراحت میشود.
در محل کار آسیه همکارش را میبیند که به دنبال پالتوی دست دوم در اینترنت میگردد اما مورد خوبی پیدا نمیکند. آسیه فکر میکند که با این پول میتواند برای امل کفش بخرد و به او میگوید که دوست دارد پالتویش را بخرد. همکارش هم با رضایت پالتویش را میخرد.
سوسن و عمر و لیلا که بیرون با هم قرار گذاشته بودند به همدیگر میرسند تا فیلمی که استادش برای تحلیل به آنها سپرده بود را ببینند. سوسن در حالی که میگفت با لیلا مشکلی ندارد، احساس میکند عمر با او خیلی خوشحال است و بازهم حسودی میکند. وقتی فیلم شروع میشود، لیلا یکی از هندزفریهایش را به عمر میدهد تا بازی را بشنوند. ناگهان وسط فیلم رمانتیک هردو بلند میشوند و تیم را تشویق میکنند. سوسن از این اتفاق به شدت ناراحت میشود و میگوید من شما را به زور اینجا نیاوردهام، میخواهید بروید بازی را ببینید و برای تکلیف از من کمک نخواهید. عمر و لیلا سر جایشان مینشینند و سکوت میکنند.
اورهان متوجه وضعیت سخت آسیه میشود
آسیه موقع برگشت از کار از اتوبوس جا میماند و در آن سرما و بدون لباس گرم مجبور میشود پیاده برگردد. در راه هم برای امل بوتهای قشنگ و گرمی میخرد. وقتی به خانه میرسد از شدت باران کاملا خیس شده است. صبح امل کفشهایش را میبیند و خوشحال میشود. عمر از آسیه میپرسد از تولیدی پول گرفتی؟ آسیه میگوید پالتویش را فروخته است و عمر بلندتر حرفش را تکرار میکند و امل هم میشنود و ناراحتیاش را در خودش مینویسد.
امل غمگین روی نیمکتی بیرون خانهشان نشسته، اورهان با خوراکی به دیدنش آمده است و میپرسد چرا ناراحت است. امل میگوید که خواهرش برای خریدنش این بوتها پالتویش را فروخته و خودش سرما را تحمل میکند. اورهان میگوید که راه حلی برایش پیدا میکند. بعد به گونول هم میگوید و گونول تصمیم میگیرد بعد از میتینگ امروز برای آسیه یک پالتوی قشنگ بخرد.
آسیه تصمیم میگیرد برای بورسیه اقدام نکند
آسیه مقالهی زیبایی نوشته بود، افرا هم آن را خواند. اما تصمیم گرفت آن را نفرست و مچاله کرد و روی میز گذاشت. آیبیکه بدون این که بداند آن مال کیست پیدایش میکند تولگا هم به او اطمینان میدهد که استفاده از این متن کار بدی نیست.
سوسن برای این که از لیلا کم نداشته باشد، برای خودش و لیلا و عمر لباس تیم ملی بسکتبال میخرد و میگوید خیلی تیم ملی را دوست دارد و هردو را دعوت میکند که شب خانهی او بازی فینال بسکتبال را ببینند. اما لیلا تصمیم میگیرد نرود تا سوسن راحت باشد.
مرور قسمت 205 سریال خواهران و برادران
برک که رازی از دوروک میداند، تصمیم میگیرد از آن سواستفاده کند. شنگول و گونول در حال تبلیغ و مشاجره برای انتخابات شورای محله هستند. سوسن تصمیم میگیرد نشان بدهد مشکلی با لیلا ندارد و به علایق عمر هم علاقمند است. آسیه پالتویش را برای خریدن بوت برای امل میفروشد و اورهان وگونول تصمیم میگیرند یک پالتوی جدید برایش بخرند. آیبیکه میخواهد یادداشتی که آسیه دور انداخته بود را برای مقالهی بورسیه استفاده کند.