نویسنده:
بردیا امیرتیموری
روزنامهنگار
وقتی چراغها خاموش شد و اولین ضربِ کوبهایها مثل تپشِ دلِ جنوب توی سالن نشست، همان چند ثانیهی اول فهمیدم با یک «کنسرت» طرف نیستیم؛ با یک روایتِ زنده طرفیم. گروه لیان با رهبری محسن شریفیان، ورودش را مثل یک آیین طراحی میکند: از سکوتِ قبلِ ضرب، تا لایهلایه اضافه شدن سازها، تا لحظهای که نیانبان مثل موج بالا میآید و سالن را با خودش میبرد. این ورود، فقط شروع اجرا نیست؛ امضای گروهی است که میداند مخاطب را چطور از صندلی جدا کند و به جریانِ موسیقی بسپارد.
از نظر تکنیک، شریفیان دقیقاً همانجاست که موسیقی نواحی باید باشد: هم وفادار به ریشه، هم مسلط به صحنهی امروز. نیانبان در دست او صرفاً یک سازِ پرصدا نیست؛ سازِ روایت است. کنترلِ پیوستگی صدا، تزئینات ریز و پرشتاب، و جابهجاییهای ظریفِ تُنالیته که حسِ بندر، باد و نمک را منتقل میکند، نشان میدهد پشت این اجرا فقط شور نیست؛ سالها تجربه و تمرین ایستاده. رنگآمیزی صوتیِ گروه هم دقیق و فکرشده است؛ طوری که هر قطعه یک قاب تازه از جنوب باز میکند و هیچ ساز، اضافه یا نمایشی به نظر نمیرسد.
اما چیزی که لیان را «اتفاق» میکند، آرتشویی است که همراهِ موسیقی شکل میگیرد: بدنها، دستها، نگاهها، ریتمِ قدمها و لحظههایی که گروه با مخاطب نفس را یکی میکند. اینجا موسیقی فقط شنیده نمیشود؛ دیده میشود. حرکتهای آیینی و انرژی جمعیِ روی صحنه، ادامهی طبیعیِ ریتمهای بوشهری است؛ طوری که حتی اگر کلمهای هم نفهمی، پیام را با ضرب میگیری. لیان بلد است اجرا را از حالت «کنسرت» به «مراسم» تبدیل کند—مراسمی که در آن، مخاطب فقط تماشاگر نیست؛ شریکِ ریتم است.
در این میان، حضور لیانا شریفیان بهعنوان استعداد جوان کنار پدرش هم یکی از نقاط اثرگذار اجراست؛ حضوری که هم انرژی تازه به گروه میدهد و هم نشان میدهد لیان فقط یک گروه نیست، یک «مسیر» است. این همنفسشدنِ نسلها روی صحنه، به اجرا عمق و اعتبار بیشتری میبخشد و آیندهی لیان را امیدوارکنندهتر نشان میدهد.
من دوازده سال است لیان را دنبال میکنم و صادقانه میگویم این رشد، یک روند معمولی نبوده؛ یک تکامل است. لیان امروز قویتر، دقیقتر و جهانیتر اجرا میکند، بدون اینکه لهجهاش را از دست بدهد. محسن شریفیان نقش مهمی در معرفی موسیقی اصیل بوشهر—و بهطور کلی بخشی از موسیقی محلی ایران—به مخاطب گسترده داشته؛ کاری که سختترین بخشش این است: هم اصالت بماند، هم ارتباط با مخاطب امروز قطع نشود. و لیان این کار را بلد است.
و یک نکتهی شخصیتر: من اخیراً یک اثر جدید از محسن شریفیان را بهصورت خصوصی شنیدهام؛ اثری که هنوز منتشر نشده. نمیخواهم وارد جزئیاتش شوم، اما از همان جنس کارهایی است که میتواند «بازی را رقم بزند»—هم بهخاطر ایدهی ملودیک، هم بهخاطر ظرفیت اجراییاش روی صحنه. اگر مسیر دوازدهسالهی لیان را یک خط رشد بدانیم، این قطعه میتواند نقطهای باشد که آن خط را بلندتر و پررنگتر میکند: پلی بین مخاطبِ تازه و ریشههای کهن.
لیان برای من فقط یک گروه موسیقی نیست؛ یک زبان است—زبانِ جنوب، زبانِ ریتم، زبانِ شادیِ اصیل و آیینِ جمعی. و محسن شریفیان، در این سالها نشان داده که میشود یک موسیقی را از یک استان برداشت، آن را با احترام حفظ کرد، و بعد با قدرت و سلیقه، به گوشِ ایران و جهان رساند