یادداشتی از عباس تقیزاده مشاور رسانهای استاندار کرمان.
امسال در حال تجربه نوروز متفاوتی هستیم.
“کرونا” نوروز هزاران ساله ایرانی را هم خانه نشین کرده است.
نوروز با بهار، آغاز می شود و همواره همه رویدادها را با خود همراه می کند.
کافی است به نورزوهای پیشین بنگریم؛ از اسفند ماه صدای نوروز در خانه و خیابان، کوچه و بازار و در همه جا می پیچید.
صدایی که با آواز پرندگان، قدکشیدن سبزه ها، شکفتن غنچه ها؛ تند رفتنها، رعدوبرق ها و بارانهای آخر اسفندی، تیک تیک ساعت ها و توپ سال تحویل، نُتِ بهار را می نواخت.
عطر باغ، جهانمان را از نو می تنید و دعای سر هفت سین را تا هفت آسمان و به بزم فرشته ها می برد.
نوروز که می آمد ما بودیم و دست بوسی و روبوسی بزرگترها، رهیدن از سقف ها و دل به طبیعت، به جاده و دریازدن ها.
اینبار بهار آمده اما نوروز را با خود نیاورده، اگر هم آورده، در قرنطینه مانده است.
نوروزِ امسال، بسان آن پرستاری است که در گان، ماسک و دستکش ناپیدا شده تا سلامتی پیدا شود.
امسال بر چهره نوروز به حرمت آن پرستارها، پزشک ها و بهیارها که جان دادند تا جان ندهیم ردِ ماسک نشسته است.
سیزده بدر این کهن آیین ایرانی در راه است.
با خود می گوییم مگر می شود به طبیعت نرویم و رسم هزاران ساله را بجا نیاوریم. مائیم و ۳۶۵ روز و یک سیزده بدر.
امسال، کرونا زودتر از همه ما رفته و جا گرفته است؛ کنار همه درخت ها، زیر همه سایه ها و لای همه سبزه هایی که گره می زدیم به انتظار نشسته تا با ما دیدار کند.
از خانه بیرون نباید رفت نه سیزده بدر و نه روزهای قبل و بعد.
امسال نوروز بسان پرستاری است که در گان، ماسک و دستکش ناپیدا شده است. نه، نه! امسال، نوروز همان پرستار و بهیار و پزشکی است که در گان، ماسک، دستکش و شیلد، ناپیدا اما پیداتر از همیشه در کارزار با کرونا با مدد از خداوند حکیم به نفسهای به شماره افتاده زندگی می بخشد.
در خانه می مانیم تا آن پرستارها و پزشک ها، بهیارها و تلاشگران سلامت چون غنچه بشکفند و به خانه برگردند، آنگاه همه با هم دل به طبیعت، به جاده، به دریا می زنیم.
کروناباید از این خانه بدرکردن و کشتن/ جای سیزده بدر و دل به همه جاده سپردن