بنیانگذار سبک موج نو در دهه ۱۳۴۰ خورشیدی در شعر معاصر ایران گفت: موضوع فقط این نبود که من وزن و قافیه را از شعر برداشتم بلکه مسئله تفکر تازهای بود که آمد.
به گزارش کرماننو و به نقل از ایرنا احمدرضا احمدی درباره فعالیتهای این روزهای خود، اظهار داشت: امروز در ۸۲ سالگی که جلوی شما نشستهام همچنان کار میکنم و چهار کتاب در دست غلطگیری دارم که جلدهای آن آماده است؛ مرتب کار میکنم و این را یک وظیفه میدانم.
شاعری مانند پزشکی است که مستمر است و باید همیشه برای آن امتحان داد. چون مردم از شما توقع دارند و نباید به تکرار بیفتید.
مولف کتاب من فقط سفیدی اسب را گریستم، دفترهای زمانه (۱۳۵۰) با انتقاد از برخی که خود را با گفتن چند غزل شاعر میدانند، ادامه داد: فردی دو غزل گفته و رها کرده و رفته است؛ اینگونه فردی، شاعر نمیشود. چرا که این کار یک حرفه است که مانند هر کار دیگر باید آن را ادامه داد. شاعری مانند پزشکی است که مستمر است و باید همیشه برای آن امتحان داد. چون مردم از شما توقع دارند و نباید به تکرار بیفتید. در مجموع شاعری کار سختی است.
احمدی تاکید کرد: بسیار مدیون فریدون رهنما هستم او شاعری بود که در فرانسه زندگی میکرد و از زبان فرانسه به فارسی ترجمه میکرد.
مولف کتاب میوهها طعم تکراری دارند (نشر ثالث ۱۳۹۳) اظهار داشت: آن سال ها گروه تئاتری تشکیل داده بودیم و در این جمع بهرام صادقی، غلامرضا لبخندی، چند نفر دیگر و فریدون رهنما بود که شعر فرانسه را برایم ترجمه میکرد؛ ضمن این که خودم از ابتدا فردی طغیانگر و عصیان گر بودم که تحتتأثیر نیما نبودم و کار من از خودم شروع شد و ادامه پیدا کرد.
بنیانگذار سبک موج نو در دهه ۱۳۴۰ خورشیدی در شعر معاصر ایران تصریح کرد: موضوع فقط این نبود که من وزن و قافیه را از شعر برداشتم بلکه مسئله تفکر بود، تفکر تازهای که آمد.
نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن (۱۳۸۸) بیان کرد: وقایع متعددی در زندگی من رخداده است که قطعاً در این مسیر بیتأثیر نیست؛ تولدم با جنگ جهانی دوم توأم بود، سالهایی که در کرمان بودیم وقتی پنج ساله بودم و زمانی که جنگ تمام شده بود (اثراتش تمام نشده بود) سربازان هندی از شهر ما میگذشتند و میرفتند و آن سالها یک بیماری به نام تب راجعه را با خودشان آوردند که من هم مبتلا شدم. در ۱۳ سالگیام ۲۸ مرداد رخ داد و در سالهای بعدی و جوانی، انقلاب و جنگ خودمان را دیدیم که شاید نسلهای قبل این وقایع را ندیدند اما برای ما حادثه پشت حادثه بود. این موضوع باعث شد که در شعر فارسی ساخته شویم و چیزهای تازه وارد کنیم.
احمدی با تاکید بر اهمیت رویدادهای شخصی و اجتماعی که زندگی وی را شکل دادهاند، گفت: شرایط اجتماع، اوضاع حاکم بر جامعه، رشدکردن و بزرگشدن در یک خانواده فرهنگی و این که پسرخالهام عبدالرحیم احمدی در آن دوره یکی از بهترین نویسندههای قصه کوتاه و مترجم درجه یک بود که در فامیلمان سابقه داشت. (عبدالرحیم احمدی، مترجم و نویسنده متولد ۱۳۰۴. او قبل از انقلاب رئیس دانشگاه آزاد ایران بود؛ ترجمه آثاری چون خوشههای خشم، مکبث: تراژدی در پنج پرده، مکبث، زندگی گالیله و انتقام موحش و قماربازان از جمله آثار او است) بر من و زندگی من اثر گذاشت. از همین پسرخالهام عبدالرحیم احمدی بسیار آموختم و سرنوشت هم این بود که از آن راضی هستم.