هاشمي رفسنجاني در مهمترين دوره تاريخي معاصر ايران رياست جمهوري را بر عهده گرفت. این دوران پس از درگذشت بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و پايان جنگ همراه بود. در اين دوران كشور با مسائل عديده اقتصادي دست و پنجه نرم میکرد. هاشمي با شعار سازندگي و تعديل اقتصادي وارد ميدان نبرد شد. مهندس مرعشي از جمله همراهان هاشمی بود كه از بسياري از فعاليتهای اقتصادي ایشان مطلع بود. در اين گفت وگو سعي شده برخي از مسائل آن دوران حتي با نگاهي انتقادي به بحث گذاشته شود. اگرچه وي بر اين باور است هاشمي فردي مطلع در امور اقتصادي بود و اگر راه او در مسير اقتصادي طي مي شد وضعيت كشور بسيار بهتر از اكنون بود. بخش اول این گفت و گو که در ویژه نامه روزنامه اطلاعات به مناسبت اولین سالگرد درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر شده را در ادامه می خوانید:
شما از مدیران مرحوم هاشمی رفسنجانی بودید و سالها با ایشان به خصوص در حوزه فعالیتهای اقتصادی همکاری داشتید. آقای هاشمی بعد از پایان یافتن جنگ و انتخاب ایشان به عنوان رئیس جمهور فعالیتی را آغاز کرد که با عنوان سازندگی معروف شده است.آیا دیدگاه آقای هاشمی در حوزه سازندگی مبتنی بر ایده خاصی بود یا سعی می کرد بر اساس تجربه شخصی، دیدگاه خودشان را پیگیری کند؟
خدا آقاي هاشمي را رحمت و با اوليا و انبيا محشوركند.ایشان یکی از مهمترين نقش هايي كه ايفا كرد در سازندگی بود. البته باید گفت که آقاي هاشمي براي ايفاي نقش هاي مختلف در مقاطع مختلف كسب اطلاع میکرد.هميشه نسبت به وضع موجود و وضع آينده كشور تحليل داشت و مي توانست قبل از وقوع بحرانها، بحرانهاي آينده را حدس بزند، پيش بيني كند و تغيير مسير براي كشور پيشنهاد دهد.اتفاقي كه در آغاز دولت آقاي هاشمي و در دوران سازندگي ايران افتاد، یک تغيير جهت در كشور بود.واقعيت اين بود كه در اثر بروز انقلاب اسلامي و اعمال سیاست های چپ در کشور در حد وسیع كه معمولاً بعد از همه انقلابها چنین مي شود و به دنبال انقلاب، حادثه لانه جاسوسي و جنگ تحميلي عراق عليه ايران،مجموعاً مسائلی برای کشور به وجود آمد که منجر به تغيير ساختار مهم اقتصادي در ايران شد و بسیاری از صنایع، بانك ها، بيمه ها، اراضي كشاورزي تغییر وضعیت دادند. همچنین اولين تجربه تحريم های قتصادی را از آن زمان در ايران داشتيم. به دنبال جنگ تحمیلی، مقدار زيادي از منابع هم آنجا هزینه شد. نتيجه همه اين ها با همه این بود كه در سال 1367 هر ايراني نصف سال 1355 ثروت داشت.يعني توليد ناخالص سرانه ايران در سال 1367 ،یک دوم سال 1355 شد.آقاي هاشمي که با اين اعداد و ارقام آشنا بود و آخوندي نبود كه ا عداد و ارقام را نتواند درك و تجزيه و تحليل كند، فهمید كه بايد سياست هايمان را تغيير دهيم و با اين سياست هایی که داريم سير قهقرايي مي رويم و گرفتاري براي كشور درست مي شود. آقای هاشمی می توانست قبل از آن كه هر بحراني آغاز شود جهت كشور را تغییر دهد، شبیه آنچه در دوره سازندگي اتفاق افتاد و یک تغيير جهت در كشور به سمت سياست هايي كه مي توانست مجدداً اقتصاد ايران را در معرض بهبودي قرار دهد، رخ داد.نتيجه اش هم اين شد كه بعد از آغاز سازندگي تا حدود سال 84 كه پايان دوره خاتمي است، در این دوره توليد ناخالص سرانه ايران دوباره و نسبت به سال 67 دو برابر شد. اين مهمترين ويژگي آقاي هاشمي اين بودكه مي توانست حرف هاي كارشناسي را خوب بشنود، درک كند و تجزيه و تحليل ارائه دهد.آقاي هاشمي، حرفهايش جمع بندي كارشناسان كشور بود.
معمولاً از چه نوع كارشناساني استفاده مي شد؟ آياكارشناسان خارجي هم بودند؟
خير.در دولت، وزرا اطلاعات زيادي به آقاي هاشمي منتقل میکردند. در جلسات شوراي اقتصاد و جلسات دولت،كارشناسان گزارشهای لازم را ا علام می کردند.كارشناسان از درون بخش هاي مختلف كشور بودند.آقاي هاشمي اين ظرفيت را داشت كه حرفهاي كارشناسي مختلف را گوش كند و جمع بندي ارائه دهد. بالاتر از نظر خود كارشناسان آنچه كه در دوره سازندگي اتفاق افتاد جمع بندي كارشناسي كارشناساني بود كه چپ بودند و سياست هاي دوران جنگ و همان اقتصاد دولتي را ترجيح مي دادند که اجرا كنند ولی آقاي هاشمي معتقد بر اقتصاد آزاد بود.زیرا دنيا را خوب مي شناخت و مي فهميد كه سياست هاي چپ دنيا جواب نمی دهد؛ تجربه كره را مي فهميد، تجربه برزيل را مي فهميد، مطالعه داشت. در واقع كشور را در مسيري انداخت كه اگر آن مسير ادامه پيدا كرده بود امروز هيچكدام از اين بحران هايي كه مردم با آن در معيشتشان و شغلشان دست به گریبانند، اتفاق نمي افتاد.
به نظر شما چرا ادامه پيدا نكرد؟ آيا واقعاً بايد ادامه پيدا میکرد يا ممانعت هايي ايجاد شد؟
در دوره آقاي هاشمي سياست ها كُند شد.در برنامه اول كه افكار و ايده هاي آقاي هاشمي كامل حاكم بود، اقتصاد ايران به طور متوسط سالانه 6.7 دهم درصد رشد داشت و در برنامه دوم كه دوباره تفكرات مجلس چهارم، كشور را رادیکال كردند، رشد اقتصادي در برنامه دوم،2.5 درصد شد و دوباره در برنامه سوم كه زمان آقاي خاتمي بود رشد رفت روي 5 درصد.ما در ايران مرتب رفته ايم و برگشته ايم.ايران سياست هاي خيلي خوبي را از آغاز سازندگي شروع كرد اما در ادامه اش،با آقاي هاشمي همراهي نكردند و اختلاف نظر به وجود آمد.ما تحمل نكرديم كه مسير را تا انتها برويم.اگر رفته بوديم ايران امروز هيچكدام از اين مشكلات را نداشت.اگر از سال 1368 تا امروز همان هدف رشد 8 درصدي هر سال ادامه پيدا كرده بود امروز اقتصاد ايران از اقتصاد ترکیه،بزرگتر بود اما الان اقتصاد ايران، نصف اقتصاد ترکیه است.
نفرموديد ممانعت هايي كه با آقاي هاشمي شد از طرف چه افراد و احزابي بود؟
به هرحال اختلاف نظر بود در كشور بود. مجلس سوم عليرغم این كه مجلسي بود كه چپ ها در آن اكثريت داشتند ولي با آقاي هاشمي راه آمد و سرمايه گذاري خارجي و فاينانس ها را تأييد كرد. در نتیجه برنامه اول را خيلي خوب شروع كرديم.مجلس چهارم عليرغم این كه با شعار «اطاعت از رهبري، حمايت از هاشمي» روي كار آمد و اکثر نمايندگان آن، اصولگرا يا راست بودند، شعار حمايت از هاشمي را كاملاً كنار گذاشتند و در تقابل با آقاي هاشمي قرار گرفتند و همه برنامه ها را كُند كردند.برنامه اول برنامه تعديلي بود و برنامه دوم برنامه تثبيت ا قتصادي شد. دوباره نرخ گذاري ها و كنترل قيمت ها و محدودیت سرمايه گذاري ها را راه انداختند و جو را رادیکال كردند.در نتیجه رشد اقتصادي از 6.7 دهم درصد به 2.5 درصد كاهش پيدا كرد.