یادداشتی از عبدالرحیم عبدالکریمی:


آقای شهردار لطفا سایه نارون‌ها را برسر کرمان برگردانید

همین ده پانزده سال پیش هرکس که وارد شهر کرمان میشد ،با صحنه زیبایی روبرو میشد که بسیاز خیال انگیز و رویایی بود،تونل های سبز در وسط کویر
درختان زیبا و تنومند نارون چنان چتر خود را باز کرده و از دو طرف خیابان‌ها در هم تنیده شده بودند که صحنه های بی بدیل و منحصربفرد را ازخود به نمایش می گذاشتند. و از همین رو بود که کرمان به شهر نارونها شهیر شده بود. و همین موضوع ساده به یکی از مهمترین نوستالژیهای مردمان این دیار تبدیل گردیده بود

اما ناگهان اتفاق عجیبی افتاد، کارگرانشهرداری به جان نارونها افتادند و همه آنها را ّقلع و قمع کردند و بهانه اصلی آنها پس از پرس و جوی رسانه ها اعلام که کرم خراط به جان نارونها افتاده و…وقطعا قطع درختان ساده ترین راه برای مبارزه با خراطها بود.و البته جایگزین نارونها درختان بی‌خاصیت و شکننده زیتون تلخ بود
حالا دیگر تقریبا ۹۰ درصد خیابان‌ها عاری از درخت نارون شده بود و تنها رفوژ وسط بولوار جمهوری اسلامی مزین به نارونهای تنومند بود که چتر خود را در سرتاسر این بلوار گسترده بود
تا اینکه در دوره قبل شهرداری نارونهای بلوار جمهوری نیز یکی یکی طعمه تبر شدند و این روند همچنان ارائه دارد
اما آیا براستی راه دیگری برای نجات نارونها وجود نداشت؟
آیا تبر تنها راه حل سرنوشت درختان خیابانهای کرمان بود؟
آیا امکان آن وجود نداشته و ندارد که با پرورش مجدد نارون در نهالستانهای شهرداری ،بجای کاشت درختان بی خاصیت ،دوباره نارونها را میهمان خیابان‌های کرمان کرد؟
آیا امکان کشت و اصلاح نژاد نارونهای جدید وجود نداشت تا مقاومتر و زیباتر از پیش شهر کرمان را غرق در زیبایی و شادابی ببینیم؟
و و و
آقای شهردار ! چندی پیش زیارت امام مهربانیها(ع)نصیبم شد و در چند روزی که در شهر شما میهمان بودم ،خیابان‌های بسیاری را رصد کردم که با درختان نارون پوشیده شده بودند ،آنهم نارون های جوان و شاداب و زیبا
که از جمله آنها میتوانم به خیابان امام رضا(ع) بلوار جانباز و…..  اشاره نمود.
آقای شهردار ! شما چند گاهی را میهمان دیار کریمان هستید و روزگاری پس از پایان ماموریت تان به دیار مقدس خود بازخواهید گشت اما آنچه که از شما به جای می ماند خاطرات و خدمات و کارهاییست که در دوران مسئولیت خود در این شهر به انجام رسانده اید
جناب دکتر شعر باف در این کوتاه سخن نمیخواهم از فواید و اثرات اجتماعی و فرهنگی و …. فضای شهری و اهمیت به نوستالژیکها و نمادها و خاطره سازهای حاضر در فضای شهری بپردازم که وقت تنگ است و جنابتان نیز کاملا واقف به این مسائل و مواردید،
به عنوان یک روزنامه نگار و کنشگر اجتماعی و فرهنگی  از شما تقاضا دارم با تدوین برنامه ای عملیاتی نسبت به احیا و بازگشت نارون ها به خیابان‌های شهر کرمان اهتمام ورزید که اگر تنها همین یک کار ،فقط همین یک کار از شما برای شهر کرمان به یادگار بماند،صدقه جاریه ای خواهد بود که تا دنیا دنیاست خیر و ثواب و حسنه به حساب شما واریز شود.
تشکیل کارگروهی در این خصوص از متخصصان کشاورزی و مطالعه و ابتیاع گونه مقاوم و یا اصلاح نژاد شده نارون و پرورش انبوه آن و سپس انتقالش به سطح خیابانها، کاریست که نچندان آسان ،اما دست یافتنی و ممکن است
بهرصورت امید وارم که با تفکر و دیدگاهی که از شما سراغ دارم بزودی خبر خوش احیای نارونها که بسیار با آب و هوای کرمان نیز سازگار می باشد را از زبان شما بشنویم و با اعلام عمومی آغاز به کار پروژه احیای نارونهای کرمان، قلبهای مردم این دیار را شاد نموده و نامتان را در تاریخ کرمان به نیکی و خوشنامی ثبت نمایید. ان شالله

لینک کوتاه مطلب : https://kermaneno.ir/?p=101248
3 نظرات
  1. امیرحسین عامری می گوید

    سلام یادمه سال ۸۱-۸۲ حدود ۳۰ نفر فارغ التحصیل کشاورزی به عنوان سرباز وظیفه در قالب سرباز امریه در جهاد کشاورزی مشغول به خدمت شدیم از این جمع پس از اتمام خدمت فقط دو نفر بلا فاصله بدون هیچ سابقه کاری جذب دو ارگان دولتی شدن یکی در جهاد کشاورزی و دومی که پارتی خیلی قوی تری داشت و پارتیشون عموشون بود که شهردار وقت کرمان بودند بلافاصله اول به عنوان معاون فضای سبز کرمان شدند و پس از مدت کوتاهی شدند مدیر کل فضای سبز کرمان…مابقی همه نا امید از جهاد کشاورزی پس از اتمام خدمت سربازی بیرون امدیم . الان که حدود ۲۰ سال سابقه کار در زمینه کشاورزی و فضای سبز دارم متوجه میشوم که چقدر نداشتن سابقه کار علمی و عملی در هر شغلی میتونه زیانبار باشه . بله کاملا با نظر نویسنده محترم موافقم حیف نارونهای کرمان که اولا اگر مراقب بودند هرگز به کرم خراط آلوده نمیشدند دوما حالا که مراقبت نکردید و آلودگی پیش آمد باز هم راهکار مقابله داشت و نمیبایست اینقدر دست روی دست بگذارند تا به استانه مرگ برسند و ناچار به قطع درختان شوند .. نمیخواهم وارد بحث تخصصی شوم ولی اگر دلسوزی بود و تیمار داری میکردند واقعا قابل حل بود .

  2. وحیده می گوید

    بله دقیقاً برای همه ما کرمانی ها این اتفاق ناراحت کننده بود و شوک آور

  3. مهدی می گوید

    زیتون های بی خاصیت تلخ؟!
    یاد ماده‌ی بی خاصیت و بدبو و کثیف نفت افتادم

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.