یادداشتی از جاوید مومنی کارشناس ارشد فناوری اطلاعات.
در تعطیلات نوروز، به کرمان رفتم. خانه مادر همیشه بوی نان و خاطره میدهد، اما این بار چیزی به من داد که معنای عمیقتری داشت: یک پتهدوزی قدیمی که خودش دوخته بود. با دستهایی که سالهاست نان پختهاند و بچه بزرگ کردهاند، نخها را درهمتنیده و طرحی ساخته بود که شاید برای دیگران چندان بینقص نباشد، اما برای من بیبدیل بود. جایی از آن پته گرهای اشتباه خورده بود، اما مگر ارزشِ پته در بینقص بودن است؟ ارزشش در همین «دستساز» بودن است، در اینکه میدانم چه کسی و با چه حالی آن را دوخته. از خانه که بیرون آمدم، با خودم فکر کردم: آیا ما در دنیای دیجیتال امروز هم چنین حسی را تجربه میکنیم؟ آیا محتوایی که میخوانیم، میبینیم یا میشنویم، هنوز هم اثری از دستهای آدمی دارد؟
در مقام کسی که سالها در حوزه فناوری و بهویژه هوش مصنوعی کارکرده و باعلاقه تحولات آن را دنبال کرده است، به قدرت این ابزارها در تولید محتوا باور دارم. هوش مصنوعی میتواند بنویسد، ترجمه کند، آهنگ بسازد، تصویر خلق کند و حتی با صدای طبیعی، متن را برای ما بخواند. آنچه زمانی در انحصار نویسندگان، هنرمندان یا روزنامهنگاران بود، اکنون با چند کلیک در دسترس همگان است. اما در کنار همه این شگفتیها، دغدغهای عمیق هم در ذهنم شکل گرفته: آیا در این حرکت بزرگ از «دستساز» به «ماشینساز»، چیزی را از دست نمیدهیم؟ چیزی شبیه همان گره اشتباه در پته مادر که آن را برای من خاصتر از هر محصول ماشینی کرده است؟
هوش مصنوعی، بیتردید قالیباف خوبی است. بادقت، سرعت و الگوهای بینقص. اما آیا میتواند «نقش» بیافریند؟ منظورم از نقش، فقط طراحی نیست؛ بلکه آن حس، آن خاطره، آن هویتِ انسانی است که درون محتوای تولیدشده نهفته میشود. ما امروز در جهانی زندگی میکنیم که محتوا، شبیه کالاهای صنعتی، باسرعت و در مقیاس انبوه تولید میشود.
همانگونهکه لباسهای دستدوز جای خود را به کتوشلوارهای صنعتی دادند، حالا مقالهها، شعرها، موسیقیها و حتی صداها هم در خط تولید هوش مصنوعی قرار گرفتهاند.
در نگاه اول، این تحولی مثبت و حتی دموکراتیک بهنظر میرسد. ابزارهایی که تنها در اختیار حرفهایها بودند، حالا به دست همه رسیدهاند. اما همانطورکه یک شلوار جین معمولی، با همه کارآمدیاش، جای کتوشلوار دوختهشده مخصوص شما را نمیگیرد، محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی هم با همه تواناییهایش، نمیتواند جای مقالهای را بگیرد که نویسندهاش آن را از جانودل نوشته است؛ چراکه «دستسازبودن» تنها درباره کیفیت نیست؛ درباره ارتباط انسانی، خاطره و معناست.
در صنعت فرش ایران، تفاوت میان فرش ماشینی و فرش دستباف، تنها در ظرافت و قیمت نیست. فرش دستباف، حامل بخشی از روح بافنده است. هر گره، هر رج، حاصل ساعتها تلاش انسانی است. ممکن است در آن اشتباهی باشد، اما همین اشتباه است که فرش را زنده میکند. فرش ماشینی، بینقص است، اما بیجان. محتوا هم به همین سمت رفته است. ما محتواهایی میخوانیم، میشنویم یا میبینیم که به طرز حیرتانگیزی درست، منسجم و حتی خلاقانهاند، اما کمتر ما را درگیر میکنند. چرا؟ چون انگار در آنها دستی دیده نمیشود، دلی شنیده نمیشود.
نمونهای روشن در دنیای موسیقی ایرانی است. آهنگ «جمعه» با صدای فرهاد، دهههاست که در ذهن نسلهای مختلف حک شده؛ شعری که روایت یک اندوه اجتماعی است، با صدایی خشدار اما صادق اجرا شده و هنوز هم برای بسیاری، نماینده روزهای سخت و خاطرهانگیز است. امروز میتوان با ابزارهای هوش مصنوعی آهنگی مشابه آن ساخت؛ از ساخت ملودی گرفته تا تنظیم و حتی شبیهسازی صدای خواننده. اما آیا آن آهنگ هم همان اثر را دارد؟ تجربه انسانی شنیدن «جمعه»، فقط به ملودی یا صدا نیست، بلکه به دانستن پشتصحنه آن است: اینکه چه کسی، با چه حسی، در چه شرایطی، آن را خوانده است. این همان چیزی است که از محتوای ماشینی حذف شده -و شاید هیچوقت قابل شبیهسازی نباشد.
در شبکههای اجتماعی، محتوا بهسرعت تولید و مصرف میشود. یک پست، یک ویدئو، یک متن، دیده میشود و پایین میرود. در میان این جریان سریع، محتواهایی که توسط انسانها و برای انسانها نوشته میشوند، بیشتر از هر زمان دیگری ارزش پیدا میکنند. درست مثل صنایعدستی که باوجود همه گرانیها و دشواریهای تولید، هنوز هم خواهان دارند. چون بخشی از هویت ما را حفظ کردهاند.
من بهعنوان کسی که عاشق فناوری است، این حرف را نه برای مقابله با هوش مصنوعی، بلکه برای دعوت به «هوشیار بودن» میزنم. این ابزارها آمدهاند که بمانند و استفاده از آنها بخشی از آینده ماست. اما در کنار آن، باید به ارزش محتوای انسانی هم فکر کنیم. باید بدانیم که هر محتوای ماشینی، هرچند دقیق و سریع، نمیتواند جای محتوای انسانی را بگیرد. همانطورکه هیچ بدلیجاتی، حتی اگر درخشانتر از طلا باشد، عیار ندارد.
پتهای که مادر دوخت، شاید از نظر فنی و ظاهری بهپای فرشهای ماشینی نرسد، اما هر بار که نگاهش میکنم، چیزی در آن میبینم که در هیچ تولید ماشینی نیست: حضور انسان؛ این همان چیزی است که باید در عصر هوش مصنوعی حفظش کنیم.