یادداشتی از عباس تقیزاده روزنامهنگار و دانش آموخته دکتری علوم ارتباطات.
هر سال که هفته و روز ارتباطات و روابطعمومی از راه میرسد بخشی از چالشهای این حوزه در فضای رسانهای و گردهماییها مطرح میشود و پرونده آن معمولاً تا سال بعد بسته میشود.
روندی تکراری با انباشتی از دغدغهها، نارضایتیها، چالشها و انتقادات نیروهای روابطعمومی در کنار تعریف و تمجید مدیران از روابطعمومیها در سخنرانیها و پیامهای مناسبتی درحالیکه چنان در عمل راهی به سمت بهبود اوضاع گشوده نمیشود.
هر دو طرف تقریباً ناراضی: روابطعمومی آنگونه که میخواهد نمیتواند و مدیر نیز آنگونه که انتظار دارد نمیشود. اگر سراغ رسانهها هم برویم اوضاع تقریباً بر همین مدار میچرخد. رابطهای با سوءتفاهمهایی مزمن بین رسانهها و روابطعمومیها که هرازگاهی سرباز میکند. هر کدام انگشت را سمت دیگری میگیرد.
یکی از دلایل این روند به سیاستگذاریها و نگاههای کوتاهمدت به حوزه روابطعمومی برمیگردد که آن را معمولاً در حد واحدی تبلیغگر و توجیهگر میدانند. با این نگاه، در اطلاعرسانی بیش از همه بر ارزش شهرت تمرکز میشود و حتی مدیران دست به بلاگری افراطی میزنند.
همین الان که از خواندن این یادداشت فارغ شدید صفحات چند سازمان دولتی، خصولتی و حتی خصوصی را در اینترنت باز کنید. در تیتر خبرها مدیران حضوری چشمگیر دارند. اصلاً باید نطفه خبر را با نامونشان آنها بست. منظورم حذف مدیران از خبرها نیست بحث بر سر رعایت توازن و پرداختن به همه جنبههاست به قول امروزیها در ارزشهای خبری ناترازی داریم.
در این میان روابطعمومی سعی میکند ۲۴ ساعته محتوا منتشر کند. از عکس و کپشن گرفته تا استوری و خبر و پیام و خلاصه هر چه دم دست باشد.
اما هدف چیست؟ تبلیغ و پروپاگاندا یا اقناع و همراهی با جامعه و مخاطب. برای کدام مخاطب با چه دستهبندی؟ همه را باید عین هم و یکدست فرض کرد و پیام واحد را برای همگان ارسال نمود یا اینکه با قدری تامل و بر مبنای نگاهی ارتباطی، ذینفعان مختلف را شناسایی و متناسب با آنها مبادرت به تولید و انتشار محتوا کرد.
آیا باید بهجای رسانه نشست یا اینکه تعاملات و ارتباطات رسانهای را بهدرستی ایجاد کرد و توسعه داد. در عمل نوعی سردرگمی وجود دارد. روابطعمومی بهجای ارتباط گری میشود روابطعمومی چی و شبیه تیربارچی؛ دائماً بیهدف به هر سو شلیک میکند.
در عصر رسانههای اجتماعی و تنوع مخاطب در حال شلیک محتوا هستیم و کمتر به این میاندیشیم که هر رسانه را زبانی است و قواعدی و هر مخاطبی را ذائقهای، سبک و علاقهای؛ مخاطب، قدرت تفکر و تحلیل دارد و قرار نیست او را پذیرا و منفعل و چشم و گوش بسته بپنداریم که در انتظارِ شنیدن و خواندن مدیر چه گفت و بر چه تأکید کرد و چه چیز را مهم خواند بیتابی میکند. امروزه بخشی از قدرت در دست اوست (مخاطب) چرا که بیش از هر زمانی انتخابگر است.
از سویی دولتها در ایران همواره کوشیدهاند از ظرفیت روابطعمومیها برای ارتباط با مردم استفاده کنند.
اینکه دائماً میگویند اطلاعرسانی ضعیف است و مردم چندان از اقدامات و فعالیتهای ما مطلع نمیشود در همینجا ریشه دارد.
احتمالاً در روزگاری که تشکیل شوراها مد شده بود شورای هماهنگی روابطعمومی دستگاههای اجرایی در استانها هم شکل گرفت. در سالهای اخیر، امور این شورا را وزارت کشور برعهده دارد و اساسنامه آن از سوی مرکز روابطعمومی وزارت کشور تدوین و ابلاغ شده است. مشابه چنین شورایی را در وزارتخانههای مختلف هم داریم. اما این شوراها و از جمله شورای اطلاعرسانی و… در عمل و واقعیت با آنچه که باید باشند فاصله دارند.
بار اصلی فعالیتها بر دوش روابطعمومی استانداریها قرار دارد و نیاز به تغییرات اصلاحی در اساسنامه این شورا و نحوه فعالیت آنها وجود دارد و گرنه سال به سال کارکردهای آن کاهش یافته و بر نقش تزیینی آن افزوده میشود.
برای ارتباط بهتر با مردم؛ شبکههای اجتماعی، ظرفیتهای فراوانی دارند البته اگر آنها را صرفاً در حد ارسال پیام و محتوا نبینیم و از توان مشارکتی آنها برای دریافت نظرات مخاطبان و قدرت بخشی مشروع به سازمان خود بهره ببریم. صرف تبدیل پیامرسانها و رسانههای اجتماعی به منبع انتشار پیام، آنها را از کارکرد خود دور میکند. در عمل هم اقبالی از ناحیه کاربران صورت نمیگیرد و شاهد مشارکت و تعامل ناچیزی خواهیم بود.
معمولاً در چالشها و بحرانها، دستگاههای دولتی و سازمانها به لزوم ارتباط مشارکتی و اعتمادزا با مخاطبان، واقف میشوند. گرچه رسانههای اجتماعی در شرایط بحرانی، معجزه نمیکنند اما میتوان از بستر تعاملی آنها برای تبادل اطلاعات با مخاطبان بهره برد لذا در صورت وجود ارتباطات مشارکتی پیشینی در بستر این رسانهها در زمان نیاز و بحران؛ قدرت اقناع گری روابطعمومیها در ارتباط با مخاطبان افزایش مییابد.
به نظر میرسد به زمان بازنگری در شیوهنامهها و اساسنامههای شوراهای مختلف در حوزه روابط عمومی و اطلاع رسانی در بخش دولتی رسیدهایم. امید میرود ارادهای برای بازنگریها و اصلاح روندهای گذشته و متناسبسازی و انطباق با شرایط جدید و بهبود کیفی تعاملات رسانهای فراهم گردد.