شهرام پارسامطلق – اندیشه جنبش روانکاوی فروید برخلاف آن چه غالبا تصور می شود مروج آزادی و فساد جنسی نبود بلکه علاوه بر این که زندگی شخصی فروید خلاف این موضوع را ثابت می کند اندیشه او پاسخی به محدودیت های شدید اخلاق جنسی عصر ویکتوریایی بود عصری که قید و بند های اخلاقی و ظاهری و محدودیت های زیادی با تکیه بر مسیحیت برای افراد ایجاد کرده بود و به باور فروید این سخت گیری ها در زمینه پاکی اخلاقی سبب ایجاد بیماری های روانی شده بود. راه حل فروید در واکنش به اخلاق سختگیرانه و خشن عصر ویکتوریایی مهار هیجانات و میل جنسی با خرد و خرد گرایی بود. شاید دلیل سوتفاهم نظریه روانکاوی، همزمانی آن با آزادی های جنسی دو دهه اول قرن بیستم بود که اندیشه فروید مبدع آن نبود بلکه نتیجه عملکرد سرمایه داری و تفکر مصرف گرایی بی حد و حصر بود.
تفکر مصرف در طبقه متوسط و بورژوازی قرن بیستم تفکری زیربنایی و محوری است که علاوه بر مصرف کالا شامل مصرف نیازهای جنسی نیز می شد این مصرف بی حد و حصر میل جنسی در طبقه متوسط جامعه اوایل قرن بیستم با برداشتی ناقص و سطحی از جنبش روانکاوی که بیماری را ناشی از سرکوب تمایلات جنسی می دانست و سرمایه داری دنبال توجیه تئوریکی برای این مصرف و فساد افسارگسیخته می گشت این چنین نتیجه گرفت یا این چنین سواستفاده کرد که مطابق نظریه فروید نیازهای جنسی باید هر چه بیشتر و بیشتر ارضا گردند. در حالی که این تفکر نه تنها برداشتی غلط از نظریه فروید بود بلکه نقض غرض محسوب می شد. فروید عقل گرا می خواست تقاضای بی حد و حصر مصرف میل جنسی ناشی از بورژوازی اوایل قرن بیستم را که در واقع واکنشی به پاکدامنی افراطی و ظاهری عصر ویکتوریایی بود با نیروی خرد متعادل سازد و مهار کند. در واقع یک بدشانسی تاریخی و عدم درک کامل جنبش روانکاوی سبب سواستفاده از آن گردید. وقوع جنگ های اول و دوم جهانی به فاصله حدود دو دهه نماد شکست عقلانیت فرویدی بود.
پارادوکس مهم اندیشه فروید در نظریه ضمیر ناخودآگاه اوست فروید از طرفی خردگرا بود و از طرف دیگر این نظریه به نوعی و به صورت نسبی انکار خردگرایی یا مخالف نقش خرد در رفتارهای آدمی است به این معنا که فروید معتقد بود سرچشمه فعالیت انسان در ضمیر ناخودآگاه است یعنی رفتارهای آدمی از جایی منشا می گیرند که خرد و استدلال او هیچ نقشی در آنها ندارد و این نظریه ناخواسته فروید را وارد رمانتیسم می کند که نقطه ی مقابل خردگرایی است ک بخش پارادوکسیکال نظریه فروید است.
ناگفته نماند که جنبه های متناقض زندگی فروید به حوزه نظری محدود نمی شوند او در زندگی خصوصی و روابط با دوستانش دچار شیدایی و نفرت های آتشین بوده است. فروید در روابط با نزدیک ترین دوستانش به شدت خودخواه و تایید طلب بود و پس از مدتی دوستی های خیلی نزدیکش با کوچک ترین عدم تایید ، انتقاد یا….تبدیل به جدایی یا حتی نفرت می شد. و این موارد را در رابطه با دوستان و همکاران و شاگردانش چون بروئر، فلیس و یونگ می توان مشاهده کرد.