سرایدار مدرسه فرزانگان کرمان:


به بچه‌ها گفتم اگر می‌خواهید روح دانش‌آموزان شاد باشد، سرکلاس بیایید

محمد مهدی شورآبادی، سرایدار مدرسه فرزانگان کرمان، که در حادثه واژگونی اتوبوس و مرگ دانش‌آموزان این مدرسه، همسر و پسر ۷ ساله‌اش را از دست داده، با دلداری‌هایش به دانش‌آموزان داغدار، الگویی از مقاومت و امید شده است.

به گزارش کرمان‌نو به نقل از همشهری آنلاین، در حادثه دلخراش واژگونی اتوبوس حامل دانش‌آموزان مدرسه فرزانگان کرمان، چهار دانش‌آموز جان خود را از دست دادند. این حادثه، غم و اندوهی عمیق را بر دل خانواده‌ها و جامعه‌ی کرمان نشاند. در میان این غم و اندوه، محمد مهدی شورآبادی، سرایدار ۳۷ ساله مدرسه فرزانگان، که خود در این حادثه همسر و پسر ۷ ساله خود را از دست داده است، با دلداری‌هایش به دانش‌آموزان داغدار، به سمبل مقاومت و امید تبدیل شده است.

شورآبادی که ۱۰ سال است به عنوان سرایدار در مدرسه فرزانگان خدمت می‌کند و دانش‌آموزان او را “بابای مدرسه” صدا می‌زنند، می‌گوید: «از ۲۱ تیر ۱۳۹۴ بابای مدرسه فرزانگان هستم. کوتاهی از هر جایی که باشد، ما خودمان باید به هم کمک کنیم. خدا هم به ما رحم می‌کند. دختران مدرسه، دسته گل‌های مردم بودند. کلاس دوازدهمی بودند و سال آینده کنکور داشتند. پدر و مادرشان با سختی این دسته‌گل‌ها را بزرگ کرده‌بودند. من هم پدر هستم. من هم داغدارم. می‌فهمم غم فرزند یعنی چه.»

با وجود مصدومیت خودش و از دست دادن عزیزانش در این حادثه، شورآبادی با صبر و شکیبایی و با کلامی آرام و دلنشین سعی در آرام کردن دانش‌آموزان داغدار داشته است. او به یکی از دانش‌آموزان که برای دوست از دست‌داده‌اش اشک می‌ریزد می‌گوید: «عمر گذراست. همیشه باید پیش خدا سرمون بالا باشه، خب! باشه؟ عزیزم، تو نباید گریه کنی قربون شکلت برم. تو باید دکتر بشی و من پیشت بیام. باشه دردت به جونم. اصلا نباید گریه کنی دخترم. مدرسه سر جای خودشه، درس تو هم باید سر جای خودش باشه. به من قول بده باید درس بخونی تا سرافراز باشی و من هم شاد باشم.»

دو روز پس از حادثه، شورآبادی دانش‌آموزان را به حضور در کلاس درس تشویق کرد و به آنها گفت: «به بچه‌ها گفتم اگر می‌خواهید روح ۴ دانش‌آموز عزیزمان شاد باشد، سرکلاس بیایید. درس بخوانید و به بالاترین مقام برسید و یاد من هم باشید. خدای خیلی مهربانی داریم.»

شورآبادی با وجود غم از دست دادن همسر و پسرش، با این جملات ساده و سرشار از امید و ایمان، به نمادی از مقاومت و پایداری در برابر مصیبت تبدیل شده و الگویی برای همه شده است. او همچنان بر اهمیت ادامه تحصیل برای دانش‌آموزان تاکید دارد و می‌تواند الگوی مناسبی برای مقابله با سختی‌ها و غم‌ها باشد.

بچه‌ها امانت بودند

شورآبادی به آهستگی صحبت می‌کند و در بین جملاتش آه کوتاهی می‌کشد. کلامش را با خاطره‌ای از مریم نخعی، دانش‌آموزی که در حادثه جان باخت، پی می‌گیرد و می‌گوید: «پدر مریم هم معلم بود. ظهرها برای دخترش ناهار می‌آورد. می‌گفتم مریم کجا می‌روی؟ می‌گفت بابام امروز هم ناهار آورده. حالا به پدر مریم چه بگویم؟ این دختران دست من امانت بودند. مدام به من می‌گویند که مسئول حادثه نیستم، اما بچه‌ها امانت مردم بودند. من امانتدار خوبی نبودم.» شورآبادی دو روز پس از حادثه به بچه‌ها خبر داده که مبادا مدرسه نیایید، دوست دارم ببینم سرکلاس نشستید و درس می‌خوانید. او می‌گوید: «به بچه‌ها گفتم اگر می‌خواهید روح ۴ دانش‌آموز عزیزمان شاد باشد، سرکلاس بیایید. درس بخوانید و به بالاترین مقام برسید و یاد من هم باشید. خدای خیلی مهربانی داریم.» بچه‌ها هم حرف بابای مدرسه را زمین نینداختند.

بابای ۳۷ ساله مدرسه

بابای مدرسه فرزانگان با موی سپید، سن و سال دار به نظر می‌رسد، اما متولد ۱۳۶۶ است. چین و چروک صورتش هم کمابیش از نامرادی‌های روزگار روایت می‌کند. پدر او هم بابای مدرسه بود و سال‌های زیادی است که سرایداری مدرسه را تجربه کرده. می‌گوید: «از وقتی دست راست و چپم را شناختم، کنار دست پدرم کلاس‌ها را جارو کشیدم. با خدای خودم عهد کردم در کارم کوتاهی نکنم. زمانه پیرم کرده، اما با شادی بچه‌های مدرسه دلم شاد می‌شود. آنان عزیزان من هستند.» شورآبادی که داغدار همسر و پسرش نیز هست، می‌گوید: «امیرعباسم کلاس اول بود. در مدرسه مهندس کوچولو صدایش می‌کردند. برای تحمل دوری عزیزانم از حضرت عباس (ع) صبر می‌طلبم.» امیرعلی کلاس هشتم، امیر محمد کلاس پنجم و نازنین زهرا ۱۴ ماهه، فرزندان او هستند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.