سید محمود دعایی :احمدی نژاد از ما انتقام گرفت
زمانی که در مجلس بودم ایده راهاندازی فراکسیون «مهپیکران» را دادم. تعدادی از نمایندگان که به لحاظ قیافه و اندام شرایط خاصی داشتند و اصطلاحا ته دیگ شده بودن عضو این فراکسیون میشدند.
کرمانی ها پایهگذار این فراکسیون بودند . دورههایی هم از استان کرمان در فراکسیون «مه رویان» عضو داشتیم.آقای زادسر از کرمان عضو بود. ایشون لعبتی بودن برای خودشون.شعار هم داشت کمیسیون. میگفتیم:»ما از خدا صوت داوود خواستیم که حسن یوسف را به ما داد. البته به بعضی صوت یابو هم داد.»
دستی بر طنز دارد و به مهمان نوازی مشهور است. مدیر یکی از بزرگترین موسسههای مطبوعاتی کشور که بیش از یک میلیارد ماهانه حقوق میدهد اما منشی و تلفن همراه ندارد. پیکان یخچالی سوار میشود و برای همراهی مهمانان خود تا پیادهرو بلوار حقانی جایی که ساختمان موسسه اطلاعات هست پایین میآید. وقتی هشت رقم شماره تلفن ثابت درج شده در صفحه آخر روزنامه اطلاعات را بگیرید خودش تلفن را پاسخ میدهد. مگر اینکه نباشد که در بازگشت به شما تلفن میکند.
در این مصاحبه سیر حضور وی در رسانه را از مبارزاتش در رکاب هاشمی و سایرین برای پیروزی انقلاب تا موسسه اطلاعات را جویا شدهایم.
آقای دعایی دلت میخواهد به کدام روز در گذشتههای دور برگردی؟
(فکر میکند) روزی که دبیرستان را رها کردم و تصمیم گرفتم به حوزه بروم. حال مبارکی داشتم. وارد مدرسه معصومیه که شدم خیلی حس دلپسندی را تجربه کردم.
الان خواستین ریاکاری کنید این روز را انتخاب کردید؟
نه، دلیلی برای ریا کاری وجود ندارد. همه روحیاتم را میشناسند. تصمیم من برای روحانی شدن خیلی بزرگ بود. اما امروز خواستم به اون روز برگردم و کم توفیقیهای گذشتهام را جبران کنم.
به جز مادر ، همه خانواده با این انتخاب شما مشکل داشتند.
پدر راضی نبود. در کنار طلبگی کار کردم. رضایت پدرم را بدست آوردم.
چه کاری؟
در تجارتخانه فرش آقای اسماعیلی راوری در کرمان کارمند دفتری شدم. آقای اسماعیلی باهوش بود اما سواد نداشت. پیش کارهایی که برایش کار می کردند با من کنار نمی آمدند. با لباس بلند طلبگی که تن داشتم ، راحت نبودند.
متلک؟
گاهی متلک می گفتن، یا شوخی می کردند. معمولا این برخوردها با طلبههای جوان طبیعی بود. منم تحمل میکردم. اما در ادامه به کارخانه برق کرمان رفتم که فضای بهتری داشت.
در کارخانه چکار میکردید؟
حسابدار بودم
فضای خوب یعنی از دست متلکها راحت شدید؟
آدمهای فرهیختهای در کارخانه برق همکار من بودند. از جمله مرحوم «محمد مقدسزاده»پسر مرحوم «آخوند ملا احمد کرمانی» . کرمانیهای قدیم میشناسند.
طلبگی هم ادامه داشت؟
بله
درآمدتون چطور بود؟
خوب بود ، در همین ایام با استفاده از پساندازم به همراه مادرم خانه رهن کردیم. در ادامه هم با گرفتن وام در محله «بازارشاه» کرمان پشت تکیه «ملاحیدر» خانهای به مبلغ ۱۱هزارتومان خریدم.
در چندسالگی؟
۲۱-۲۲ حدود سال ۱۳۴۱
پدر با شما زندگی نمیکرد؟
خیر، یزد بود. از پیگیری من در مورد طلبگی با خبر شده بود و عزم جدی من رو که مطلع شد با طلبگی موافقت کرد و راهی قم شدم.
پس ورود شما به قم با آغاز فعالیت انقلابیون روحانی همراه بود؟
بله، در قم سالهای اول در درس اساتیدی چون معتمدی ، فاضل لنکرانی ، مکارم شیرازی ، آقا رضا صدر ، سلطانی طباطبایی و نوری همدانی شرکت کردم.
فعالیت مبارزاتی هم داشتید؟
از کرمان درگیر بودم از طریق آقای حجتی کرمانی ، مهدی موحدی کرمانی و مرحوم فهیم . اونقدر درگیر بودم که توفیق جدی درس خواندن را نداشتم.
چه کارهایی برای مبارزه در قم میکردید؟
از زمانی که دوستان تصمیم به انتشار نشریه «بعثت» گرفتند کار تدارکات ، تایپ و تکثیر بر عهده من بود.
مگر تایپ کردن بلد بودید؟
در دبیرستان نجاری و آهنگری و تایپ آموزش می دادند . منم بلد بودم.
مطالب بعثت چه شکلی تهیه میشد؟
آقایان هاشمی رفسنجانی ، شهید باهنر ، علی حجتی کرمانی ، خسروشاهی، مصباح یزدی ، مرحوم ربانی شیرازی با پشتیبانی مرحوم آیت الله منتظری مطالب را تهیه میکردند.
پشتیبانی آقای منتظری شامل چه چیزهایی میشد؟
هزینهها را ایشان میپرداختند.
اولین شماره «بعثت» را یادتون هست؟
بله ، پایهگذار نشریه شهید باهنر بود. سرمقاله اولین شماره را هم با تیتر «چرا بعثت» باهنر نوشت.
مطالب اسم نویسنده داشت؟
بدون اسم چاپ میشد.گاهی هم اسامی مستعار داشتیم.
با چه ترتیب انتشاری چاپ میشد؟
بنا بر این بود که ماهنامه باشد ، اما بر حسب اقتضاء هفتگی هم منتشر شد.
«بعثت»کجا چاپ میشد؟
منزل آقای هاشمی تایپ میکردم ، زیرزمین منزل آقای شریفی گرگانی در قم هم چاپ میشد.
تیراژ «بعثت» چقدر بود؟
برای تهران ۲۰۰ ، ۳۰۰ نسخه .
کجا توزیع میکردین؟
بیشتردر دانشگاه و بازار . رابط دانشگاه ما آقای «تراب حقشناس» بود. نشریه را در دفتر ازدواج و طلاق آقای مهدوی کرمانی در میدان شوش مخفی میکردیم تا رابط تحویل بگیرد.
در ادامه بعثتی ها با هم اختلاف پیدا کردند؟
به مرور بین گردانندگان اختلاف پیدا شد. جمعی علاقهمند به آیتالله شریعتمداری شده بودند ، مانند آقای حجتی و خسرو شاهی . تعدادی هم مثل آقایان هاشمی ، مصباح ، ربانی شیرازی و مرحوم باهنر جهت رادیکال صرفا امام را دنبال می کردند.
چه چیزی دقیقا باعث اختلاف شد؟
گاهی افراد مطالبی را تهیه می کردند که گروه دیگر مخالف می کردند. لذا خط امامیها در کنار این نشریه یک نشریهای به نام «انتقام»را منتشر کردند.
چرا اسم «انتقام» را انتخاب کردند؟
جهتگیری حاد با گرایش مسلحانه داشتند.گرایش هیاتهای موتلفه و فداییان اسلام آن دوره . حتی آیه «انا من المجرمین منتقمون» – ما انتقام خواهیم گرفت – را ابتدایش می نوشتند.
تکلیف شما چی شد؟ با کدام گروه همکاری می کردید؟
با هر ۲ گروه کار کردم. اما هرجا اسم امام خمینی(ره) بود با کشیدن اسم امام کلمه را برجسته میکردم. گروه مقابل به این رفتار اعتراض داشتند و می گفتند: «شما روی اسم خمینی تاکید میکنید، وحدت را به هم میزنید.» یادم هست که آقای مصباح به مزاح به آقای حجتی که به موضوع برجستگی اسم امام خمینی (ره) اعتراض میکرد گفت:«خوب پس «شر» آقای «شریعتمداری» را هم می کشیم.» (می خندد)
کار انتشار نشریه تا کجا ادامه پیدا کرد؟
تا وقتی که لو رفتیم. ساواک هویتم را متوجه شده بود. اما به قیافه نمی شناخت. یکبار سراغ خودم را از خودم گرفت. از طریق آبادان و خرمشهر به عراق رفتم.خدمت امام رسیدم. اما به سفارش آقا مصطفی (ره) باردیگر به ایران برگشتم.
مجددا کار انتشار نشریه را شروع کردید؟
خیر . جشنهای تاج گذاری شاهنشاهی بود. اعلامیهای را آقای هاشمی نوشته بود که مستقیما شاه را هدف گرفته بود. لذا ساواک به شدت دنبال دستگیری هستهای بود که این فعالیتها را دنبال کردهاند.
چجوری لو رفتین؟
در مسیر تحقیقات ساواک یک نفر لو رفت . ایشون من و آقای هاشمی را لو داد.
من به نامخانوادگی حسینی و موسوی اهل کرمان یا شیراز با او در ارتباط بودم. ساواک دنبال این فامیلی بود. آقای هاشمی را دستگیر کردند. هر طلبهی کرمانی که فامیلش حسینی و موسوی بود را هم دستگیر می کردند. آقای هاشمی پیغام داد از کشور خارج شوم که ناگزیر به هجرت طولانی به عراق شدم.
در عراق چکار می کردید؟
اختلاف نظر رژیم شاهنشاهی با تشکیلات عراق بالا گرفت. عراقیها به مرحوم آقا مصطفی (ره) پیشنهاد دادند اگر می خواهید فعالیت تبلیغاتی داشته باشید ما آمادهایم که موج رادیویی در اختیار شما بذاریم.
پس دوباره بخش دیگری از فعالیتهای رسانهای را شروع کردید؟
دوران رادیو که امکان ارتباطی زیادی مثل اینترنت و … نبود، حرکت ما خیلی موثر بود. قبل ما حزب توده از آلمان شرقی و برخی مخالفان از مصر رادیو داشتند اما بصورت رسمی و فراگیر اولین بار بود.
اسم رادیو چی بود؟
یک مرحله که ۲۰دقیقه در رادیو بغداد زمان داشتیم به عنوان «نهضت روحانیت در ایران» برنامه پخش میشد. برنامه تاثیرگذار بود . در ادامه عراقیها به همه گروههای اپوزیسیون پیشنهاد دادند که می توانید موج مستقل داشته باشید.
امام خمینی (ره) از ابتدا در جریان رادیو بودند؟
امام ابتدا مطلع نبود. بعد که متوجه شدند توضیح خواستند. نوشتههای قبلی را مطالعه کردند و دو تذکر دادند. یکی اینکه دروغ نگویید و دیگر اینکه فحش ندهید.
مگه فحش میدادید؟
در افشاگری علیه دربار و ماهیت اشرف خواهر شاه تعابیری را استفاده میکردیم.
خوب ، تکلیف موج مستقل چی شد؟
سازمانهای مجاهدین و چریکهای فدایی خلق که عراق بودند رادیو «میهنپرستان» و رادیو «سروش» را تاسیس کردند. ما «صدای روحانیت مبارز» را راهاندازی کردیم.
رادیو «سروش» و «میهنپرستان» را چه کسی اداره میکرد؟
برنامههای «سروش» را آقای «مرتضی خاموشی» اجرا می کرد که از آمریکا آمده بود و در ادامه «مارکسیسم» شد. رادیو «میهن پرستان» را مرحوم حسین ریاحی و آقای فارسی اداره میکردند.
محتوای رادیویی که شما اداره میکردید از کجا تهیه میشد.
مرحوم حاج احمد آقا (ره) گروهی را در قم گردآوری کرده بود که کار تهیه مطالب را انجام میدادند.
این رادیو هم تا توافق با الجزایر ادامه داشت تا امکانات رسانهای را از شما پس گرفتند. در ادامه سیر فعالیت رسانهای شما بعد از انقلاب مجددا اداره کننده رسانهای دیگر میشود؟
اردیبهشت ۱۳۵۹ به موسسه اطلاعات آمدم.
سابقه رسانهای شما در دوران مبارزه باعث شد بعد از انقلاب هم وارد این حوزه کاری شوید؟
خیر،امام گفتند من پذیرفتم.من دنبال فعالیت رسانهای نبودم. اوایل انقلاب روز ۲۲ بهمن مرحوم باهنر تاکید کردند به رادیو بروم . من هم رفتم.
اولین بیانیههای رادیو انقلاب را من خواندم. دوستانی که در نجف بودند با شنیدن صدای من از رادیوی ایران متوجه پیروزی انقلاب شدند. یکی از دوستان می گفت از ذوق اشک میریختیم.
روز خواندن اولین بیانیه از رادیو انقلاب چه کسی با شما در استودیو بود؟
کادرهای رادیو و تلویزیون که به انقلاب پیوسته بودند،حضور داشتند.اما در کنار من آقای محلاتی و دیگرانی هم بودند که بیشتر اصرار داشتند در تلویزیون باشند. طیفهای دیگری مانند «مجاهدین خلق» و «چریکهای فدایی» هم بودند. تا اینکه «قطبزاده» و «خویینیها» به رادیو آمدند و قرار شد تغییراتی بوجود بیاورد.
در این زمان هنوز شما در رادیو بودید؟
خیر، من در دفتر امام بودم .سپس به سفارت عراق رفتم. ۹ ماه در بغداد بودم.بعد از پایان ماموریتم پیشنهاد رفتن به موسسه اطلاعات به من داده شد.
پیشنهاد چه کسی بود؟
حاج احمد آقا (ره) به من گفت امام فرمودند شما به موسسه اطلاعات بروید. توضیحاتی دادم به ایشان که اگر من به اطلاعات بروم از دوستان مرحوم بهشتی و آقایان هاشمی و باهنر استفاده می کنم .
چرا این توضیحات رو دادید؟ مگر جناح بندی و مخالفتهایی بین گروهها در اوایل انقلاب بود؟
جایگاه احمد آقا فراجناحی بود. سعی در میدان داری داشت. بنیصدر که امور را به دست گرفته بود با جریان حزب جمهوری اسلامی در تقابل بود.
خوب تیم اولیه روزنامه اطلاعات را دقیقا چه کسی به شما معرفی کرد؟
سراغ آقای مرحوم بهشتی رفتم. ایشان تیمی در اختیار من گذاشت. توصیه کرد برای مشورت گرفتن سراغ مهندس موسوی ،سردبیر وقت روزنامه جمهوری اسلامی بروم. اولین بار از موسوی مشورت گرفتم.
آقای موسوی چه پیشنهاداتی داد؟
توصیههای راهگشایی به من داشت و عملا هسته اصلی تیم من را مهندس موسوی به تاکید مرحوم بهشتی در اختیار من گذاشت.
چه کسانی بودند؟
آقای جواد مظفر، سعید اسماعیلی ، بهرام قاسمی (معاونین وزارت خارجه فعلی) ، حاتم قادری، مهدوی، محمدی، نوبری و دکتر شیرانی (معاون سابق مرحوم نوربخش)در ادامه اضافه شد. اکثرا الان دیپلمات هستند.(می خندد)
ورود شما به موسسه به سادگی اتفاق افتاد؟
با مشکلاتی روبرو شدیم. شورایی حاکم بود بر روزنامه که چپ ها آن را اداره می کردند. شرایط بحرانی وجود داشت.
در کار تحریریه دخالت میکردید؟
سعید اسماعیلی بعد از نخست وزیر شدن آقای موسوی رفت و دبیر جلسات هیات دولت شد. ایشان تا قبل بعنوان سردبیر با ما همکاری می کرد. شورای تیتر داشتیم. جلال رفیعی در ادامه اضافه شد و هر روز یک سرمقاله مینوشت. مدتی شمس آل احمد اضافه شد که بعدا به بنیصدر نزدیک و از روزنامه جدا شد.
قصد ندارم وارد مسايل بعد از انقلاب روزنامه اطلاعات شوم. شما در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا هم اخیرا توضیحات کاملی دادید. قصد ندارید در اندازه و فرم صفحات روزنامه اطلاعات تغییراتی بدهید؟
امکانات ما با چاپ در اندازه فعلی همخوانی دارد. ماشین آلات جدید ما هم نیاز به سالن و ساختمان داشت. که این مجموعه ۱۷طبقه را تهیه کردیم.۱۷هزار متر مربع زمین با ۵۵هزار متر زیربنا را تدارک دیدیم. زمانی که ما ماشین آلات را وارد کردیم شیوه جدید چاپ و اندازه رایج نبود به همین دلیل ماشینی که سفارش دادیم با سایز فعلی روزنامه همخوانی دارد. البته ماشینی که با سایز جدید هم تطبیق داشته باشد تهیه کردیم که بواسطه تاکید ما بر خودگردانی موسسه آن ماشین در اختیار تولید کتاب و مجله و … هست.
بالاخره بنا دارید تغییراتی در ابعاد و فرم صفحات روزنامه بدید؟
بله، اما در موقعیتی که حتما ۲ماشین چاپ را در اختیار داشته باشیم.
تهیه این زمین بین بلوار حقانی و خیابان میرداماد در قلب تهران و ساخت این ساختمان و وارد کردن ماشین آلات جدید با یک بودجه قابل توجه امکانپذیر بوده. کی تامین کننده این هزینه بود؟
هزینه سنگین بود. با وام خرید کردیم. در دولت آقای رفسنجانی و با دستور ایشان از بانک ملت پنج میلیارد تومان وام با بهره ۱۵ درصد و تنفس ۲ ساله و شرایط تقسیط گرفتیم. موسسه هم اندوختهای نزدیک به ۵۰۰ میلیون داشت. که هزینه حل مسکن همکاران شد.
روزگار رسانههای جمعی مکتوب ایدهال نیست. لااقل در مورد نشریههای خصوصی اینگونه است. شما در موسسه اطلاعات تا حالا به جایی رسیدید که به قول معروف کفگیرتون به ته دیگ بخوره؟
در دور دوم آقای احمدینژاد بدلیل اینکه ما برخی امکانات موسسه مانند سالن کنفرانس را در اختیار رقیب وی در سال ۸۸ قرار داده بودیم، از ما انتقام گرفت.
بیشتر توضیح میدهید.
یارانه مطبوعات را در مورد ما به حداقل رساند . اطلاعات را از لیست آگهی دولتی محروم کرد.
اما وزیر ارشاد دولت احمدینژاد هم استانی شما بود؟
کار دست وزیر نبود. آقای رامین-معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد در دولت احمدینژاد- با خشونت با ما برخورد کرد. در تمام دوران تصدی من در ۳۶ سال حقوق را در انتهای ماه و سال تسویه کردیم. اما در دوران آقای احمدینژاد در شرایطی قرار گرفتیم که حقوق ما با یکماه تاخیر واریز میشد. اما به پشتوانه همین همکاران همدل از آن دوران عبور کردیم.
موسسه ردیف بودجه دولتی دارد؟
خیر ، ما از هیچ جا دریافتی نداریم. موسسه اطلاعات خود گردان است.
ممنون از اینکه وقت خودتون را در اختیار ما قرار دادید.