فاطمه نامجو- شروع بارش سرما ریزهها، هوای سرد حوالی کوهبنان را استخوان سوز کرده است، چهلم زلزله کوهبنان است که راهی مناطق زلزله زده می شویم تا وضعیت مردم روستای جور و نحوه رسیدگی و امداد رسانی به آنها را بررسی کنیم.
سه چادر با آرم هلال احمر و پرایدی که سقف آن به طور کامل از بین رفته است، در اول روستا کنار جاده توجه ما را جلب میکند، از ماشین که پیاده میشویم زنی حدودا 30 ساله با بچه در بغل به سمت ما میآید و با دیدن قیافههای ناشناس و غریبه ما شروع به گله و شکایت از وضعیت بد امداد رسانی میکند و میگوید در این هوای سرد مجبوراند شبها را در چادر به صبح برسانند و مسولان حاضر نمیشوند کانکسی به آنها بدهند، در همین حین سر و کله مدیرکل بنیاد مسکن به همراه یکی از اعضای شورای شهر که در حال بازدید از خانههای اطراف هستند پیدا میشود، با اصرار زن همگی به سمت خانهاش روانه میشویم، خانهای که کنار همان چادرها است و از بیرون نوساز به نظر میرسد، وارد که میشویم فضای بزرگ و گرم خانه با ترکی در گوشه سقف یکی از دیوارها به چشم میآید، زن با عصبانیت و ناراحتی به ترک گوشه سقف اشاره میکند و از اینکه تا کنون مسیولی به ترس آنها در خوابیدن در این خانه توجهی نکرده است شکایت میکند.
سلطانی مدیر کل بنیاد مسکن در جواب اعتراضات زن میگوید: به حرفهای شما توجه شد و بعد از کارشناسی ساختمانتان اعلام شد این یک ترک سطحی است که نمیتواند خطری برای اهالی خانه ایجاد کند، با اینحال قبلا هم گفته شده که اگر بازهم بر گرفتن کانکس اصرار دارید باید طبق روال قانونیاش بخشی از خانهتان را که شامل قسمت ترک سقف میشود تخریب کرده تا بتوانید کانکس را دریافت کنید که شما هم حاضر به چنین کاری نیستید.
برای سرکشی به بقیه چادرها از خانه زن بیرون میآییم که زنی حدودا پنجاه ساله با برگههایی در دست جلو آمده و شروع به سخن گفتن از وضعیتش میکند: «طبق قانونشان حاضر شدم خانه قدیمیام را تخریب کنم و هماکنون نیز لودرها در حال خاک برداری خانهام هستند ولی با بیانصافی کامل و با وجود رفت و آمدهای زیاد بازهم میگویند نمیتوانیم به تو کانکسی دهیم و باید به شهرتان برگردی، خودتان که وضعیت سرما را میبینید، چرا مسیولان به حال ما توجهی نمیکنند.»
سلطانی با شنیدن صحبتهای زن به حرف میآید و میگوید: چرا انصاف ندارید، شما که ساکن قزوین هستید چرا بعد از زلزله و در همین بحبوحه سرما و زلزله و زمان توزیع کانکس و زلزله یاد خانه اجدادیتان افتادهاید، با اینحال بارها به شما گفتهام تسهیلات و دریافت وام شامل حالتان می شود اما کانکس به شما تعلق نمی گیرد و این سهم دیگران است.
قطعی برق کانکسها
خبرها در روستای کوچک جور زود پخش میشود، هنوز چند ساعتی از آمدنمان نگذشته است که یکی یکی سرو کله اهالی پیدا میشود و هرکدام چیزی از وضعیتشان میگویند، پیرزنی عصا به دست لنگان لنگان به ما نزدیک می شود، او هم با اصرار ما را به سمت کانکسش میکشاند و میگوید از زمان زلزله تا کنون در کانکس پسرم ساکن هستم و حدود یک هفتهای میشود که به خودم هم کانکس دادهاند اما به دلیل اینکه اداره برق هنوز کنتورش را وصل نکرده مجبورم در کانکس پسرم بمانم و این برایم رنجآور است.
بسته بودن درب مسجد
به سمت قسمت دیگری از روستا حرکت میکنیم و در اینجا با چند نفر از اهالی که پیگیر دریافت کانکس برای مرد میانسال و تنهای همسایه هستند روبرو میشویم، همسایه ها میگویند رضا خودش از دریافت کانکس انصراف داده است تا مانع رفت و آمد لودرها برای خاک برداری خانههای فروریخته همسایهها نشود و به خواست خودش سکونت در چادر را انتخاب کرده است، به سراغ رضا میرویم، رضا برخلاف دندانهایش ریخته و سر و وضع نامناسبش میخندد و گله و شکایتی ندارد و فقط با اشاره به مسجد نزدیکشان میگوید ای کاش درب این خانه همیشه باز بود تا من مجبور نشوم برای رفتن به دستشویی مزاحم همسایهها شوم.
ترسی که تمامی ندارد
بارش سرماریزهها هنوز قطع نشده و بادی که همراه آن میوزد سرما را تا عمق جان میبرد و استخوان را میسوزاند اما پسر و دخترک بدون توجه به سرما، برف و گل را گلوله و به سمت هم پرتاب میکنند، به محوطه خانهاشان که حالا دیگر هیچ دیوار و حفاظی از آن باقی نمانده است نزدیک می شویم.
مادر که با نگرانی به بچههای در حال بازیاش مینگرد شروع به صحبت میکند: بعد از تخریب خانه در جریان زلزله موفق به دریافت کانکس شدیم اما دلمان می خواهد هرچه زودتر بتوانیم خانه خودمان را بسازیم، برای دریافت وام هم مراجعه کردهایم اما میگویند تا مشخص شدن استعلام طرح هادی، پرداخت وام به تعویق خواهد افتاد، در همین حین شوهر زن از کانکس بیرون میآید و روبه ما میگوید «همین الان شنیدم یک بنز خاور در حال خالی کردن جنس در آن قسمت روستاست، طبق معمول بازهم این اجناس برای عده خاصی است و به ما چیزی نمیرسد همانگونه که تاکنون نرسیده.»
از مرد میخواهیم مسیر استقرار بنز را به ما نشان دهد، سوار ماشین شده و پشت ماشین مرد حرکت میکنیم، به آدرسی که داده میرسیم اما نه خبری از ماشین است و نه مردمی که در حال دریافت اجناس باشند. از ماشین پیاده میشویم که این قسمت روستا را هم بازدید کنیم که با پیرزن ریز جثه و خندهرویی روبرو میشویم و از او میخواهیم که از وضعیت خودش برایمان بگوید، پیرزن که خود را ننه سکینه معرفی میکند ما را به سمت خانهاش میبرد.
به گفته خودش این خانه دو سال پیش با وام بنیاد مسکن مقاوم سازی شده و در جریان زلزله فعلی هیچ آسیبی ندیده است، در محوطه خانه باغ ننه سکینه یک چادر برپاست ، ننه سکینه میگوید: «با وجود اینکه خانهام در جریان زلزله هیچ آسیبی ندیده اما شبها را در چادر میخوابم، از زلزله می ترسم و اگر به من کانکس ندهند خودم آن را خریداری میکنم.»
ساعت از سه هم گذشته است و در مدت گردش حدود پنج ساعته در روستای جور و کوهبنان به مردم زلزله زدهای برخوردیم که همگی از خدمات و وضعیت موجودشان شاکی و ناراضی هستند، در اینجا ترس از زلزله زندگی مردم را فلج کرده است و همگی معتقدند خدمات غیرمنصفانه توزیع میشود و به گفته بخشدار عدم اعتماد به دستگاه های اجرایی و موازی کاری و سیاه نمایی، وضعیت امداد رسانی در جور را سختتر میکند./ پیام ما
بیشتر بخوانید:
عکسهای یاسر خدیشی از کوهبنان و جور ۴۰ روز پس از زلزله را ببینید: