یادداشتی از نکیسا خدیشی مدیرمسئول.
هفته معلم امسال، واژهای تازه و تلخ متولد شد. «جاماندگان از تعلیم». وقتی فرحبخش، مدیرکل آموزشوپرورش استان کرمان این اصطلاح را به کار برد، انگار زنگ خطری برای همه ما به صدا درآمد. این واژه، داستان دانشآموزانی را روایت میکند که در کلاسهای شلوغ، پشت نیمکتهای کلاس، از یادگیری جا میمانند. کلاسهایی که گاه تا ۴۰ نفر را در خود جای دادهاند، جایی برای نفس کشیدن و یاد گرفتن باقی نمیگذارند. اما این فقط یک مشکل آموزشی نیست؛ این قصه، آینده فرزندانمان و سرنوشت جامعهمان را به خطر انداخته است.
تصور کنید کودکی را که با چشمان پر از رؤیا به مدرسه میآید. او میخواهد پزشک شود، مهندس شود، یا حتی معلم. اما در کلاسی که معلمش وقت ندارد نامش را به خاطر بیاورد، در فضایی که به جای ۸ مترمربع استاندارد جهانی، تنها ۵ مترمربع نصیبش شده، رؤیاهایش کمکم رنگ میبازند. این کودک، یکی از هزاران دانشآموز کرمانی است که در کلاسهای پرتراکم، فرصت یادگیری را از دست میدهد.
گزارشها نشان میدهد میانگین نمرات امتحانات نهایی در کرمان کمتر از ۱۰ است و بیش از ۲۱,۰۰۰ دانشآموز ۱۵ تا ۱۷ ساله از تحصیل بازماندهاند. این اعداد، فقط آمار نیستند؛ آنها داستان زندگیهایی هستند که در حال گمشدناند.
جاماندن از تعلیم، فقط به معنای عقب ماندن از درس ریاضی یا علوم نیست. این کودکان که امروز از آموزش محروم میشوند، فردا با فرصتهای شغلی کمتر، اعتمادبهنفس پایینتر، و چالشهای اجتماعی بزرگتری روبرو خواهند شد.
آموزش فقط یک فرایند نیست، یک نردبان است؛ نردبانی که باید به بالا رفتن کمک کند. اما وقتی اولین پلههای آن شکستهاند، رسیدن به قله خیالپردازی است. کلاسهای شلوغ، معلمانی که مجبورند بهجای آموزش، نظم برقرار کنند، و فضای آموزشی که از استاندارد جهانی هم کمتر است، همه این نردبان را لغزان میکنند.
وقتی دانشآموزی نمیتواند خواندن و نوشتن را به خوبی بیاموزد، چگونه میتواند در دنیای پیچیده امروز رقابت کند؟ این چرخه، نه تنها زندگی فردی او را مختل میکند، بلکه جامعه را هم از استعدادهایش محروم میسازد.
درست مثل درختی که در گلدانی کوچک، هرچقدر هم نور بخورد، نمیروید؛ کودکی هم که فضای رشد ندارد، نمیتواند شکوفا شود. این ماجرا فقط یک بحران آموزشی نیست، داستان فروریختن سرمایه انسانی یک استان است.
در سطح کلانتر، این وضعیت برای کرمان و ایران پیامدهای سنگینی دارد. استانی که روزگاری مهد فرهنگ و تمدن بوده، حالا با خطر از دست دادن سرمایه انسانیاش روبروست.
تراکم بالای کلاسها، که گاه به ۴۹ دانشآموز در یک کلاس میرسد، نه تنها یادگیری را سخت میکند، بلکه معلمان را هم فرسوده میسازد. معلمی که باید به جای تدریس، نقش نگهبان را در کلاس شلوغ ایفا کند، چگونه میتواند الهامبخش نسل آینده باشد؟ این فشار، روح آموزش را از کلاسها میگیرد و نسلی را پرورش میدهد که به جای اعتماد به خود، با حس ناکامی بزرگ میشود.
جاماندگان از تعلیم، تنها افراد نیستند؛ آنها بخشی از جامعهاند که زخم میخورند. وقتی دانشآموزی از تحصیل بازمیماند، احتمال اینکه در دام فقر، جرم، یا آسیبهای اجتماعی گرفتار شود، بیشتر میشود. این چرخه، نابرابری را عمیقتر میکند و شکاف بین مناطق محروم و برخوردار را گستردهتر. در کرمان، مناطقی مثل جنوب کزمان بیش از همه از این بحران رنج میبرند. کودکانی که در این مناطق زندگی میکنند، نه تنها با کمبود مدرسه، بلکه با فقر و محرومیت هم دستوپنجه نرم میکنند.
این وضعیت، بار اقتصادی سنگینی هم به دوش جامعه میگذارد. نیروی کاری که به دلیل آموزش ناکافی مهارت لازم را ندارد، نمیتواند به توسعه اقتصادی کمک کند. در دنیایی که رقابت بر سر فناوری و نوآوری است، کرمانی که نتواند نسلی تحصیلکرده و توانمند پرورش دهد، در این رقابت عقب خواهد ماند.
با این حال، هنوز روزنههایی برای امید وجود دارد. خیرین مدرسهساز در سالهای اخیر قدمهای بزرگی برداشتهاند و سرانه فضای آموزشی را از ۴.۹ به ۵.۲۳ مترمربع رساندهاند. ۵۰۲ مدرسه نیمهتمام تکمیل شده و ۱۱۹ مدرسه جدید در دست ساخت است. اما این تلاشها، با وجود ارزشمند بودن، کافی نیستند. برای کاهش تراکم کلاسها به ۳۰ نفر در شهر کرمان، به ۲,۵۰۰ میلیارد تومان اعتبار نیاز است. این رقم، شاید بزرگ به نظر برسد، اما هزینهای است که برای آینده فرزندانمان میپردازیم.
تحصیلنکردن یا تعلیم ندیدن، یک نقص فردی نیست؛ چرخهای است که فقر را عمیقتر میکند، جرم را افزایش میدهد، فاصله طبقاتی را بیشتر میکند. جامعهای که بخشی از آن از آموزش جا میماند، همهاش آسیب میبیند.
ما، در «کرمان نو»، باور داریم که تغییر ممکن است. اگر صنایع بزرگ استان، مثل معادن و کارخانهها، بخشی از مسئولیت اجتماعی خود را به مدرسهسازی اختصاص دهند، اگر جامعه و رسانهها صدای این کودکان شوند، اگر سیاستگذاران با جدیت بیشتری به این بحران نگاه کنند، میتوانیم آیندهای متفاوت بسازیم. فناوری هم میتواند یاریمان کند؛ کلاسهای آنلاین و ابزارهای دیجیتال میتوانند فشار را از دوش کلاسهای شلوغ بردارند.
اما اگر امروز سکوت کنیم، جاماندگان از تعلیم، جاماندگان از آینده خواهند بود.