رضا یوسفآبادی، پیشکسوت کشتی:
کشتی منش پهلوانی دارد و قابل مقایسه با فوتبال نیست
رضا یوسفآبادی پهلوانی از بم این روزها در آستانهٔ ۷۰ سالگی به دور از هیاهوی ورزش کشتی و فوتبال سرگرم زندگی آرام خودش است.
وقتی به سراغ پیشکسوتان کرمانی بروید متوجه نامهای زیادی میشوید که این روزها فاصلهٔ زیادی بین آنها و نسل جوان افتاده است و این پیشکسوتان به فراموشی سپرده شدند. یوسفآبادی این روزها درگیر کارهای مربوط به خیریهای در بم است و به دور از هرگونه مسئولیت دولتی در حال عشق بازی با همان منش پهلوانی خودش است.
خودتان را معرفی میکنید.
رضا یوسفآبادی. زادهٔ بم و متولد سال ۱۳۳۶. بازنشسته اداره ورزش و جوانان استان کرمان. فارغالتحصیل دانشکده تربیتبدنی دانشگاه باهنر کرمان.*از سوابق ورزشیتان بگویید؟ چه زمانی وارد کشتی شدید؟تقریباً از سال ۵۱ – ۵۲ وارد ورزش شدم. آن زمان سالهای اول دبیرستانم بود. باتوجهبه امکانات کمی که در شهرستانهایی مثل بم بود خودساخته ورزشها را یاد میگرفتیم. دایی من از حریفهای پهلوان تختی بود و با ایشان تمرین میکرد و من هم به دلیل علاقهای که به داییام داشتیم به کشتی علاقهمند شدم و وارد ورزش کشتی شدم. البته فقط کشتی نبود بسکتبال، وزنهبرداری و فوتبال هم کار میکردم.
کشتی در زمان شما چگونه بود؟
*از مدالها و قهرمانیهایتان بگویید.چند مدال کشوری و چند مدال بینالمللی دارم. مدال طلا در جام ابراهیم مصطفی مصر، شارلوای ترکیه و ۳-۴ مدال قهرمان کشور در ردهٔ سنی بزرگسالان. بالاترین مدالی که کسب کردم مسابقات ارتشهای جهان بود، با کسب همان مدال طلا هم خودم اول شدم و هم تیممان در مرحلهٔ گروهی اول شد.
کدام مدالتان را بیشتر از همه دوست داشتید؟
بهتبع همین مدال را از همه بیشتر دوست داشتم چیزی حول و هوش ۱۰ ماه در اردو بودیم و من در آن موقع سرباز هم بودم و برای آن مدال خیلی زحمت کشیدم. میتوانم بگویم با تمام نداریهایی که بود با تمام کمبودها و نبودن امکانات به جاهای خوبی رسیدیم. الان بحث تغذیه ورزشکار، بحث بدنسازیاش و همه چیز را در نظر میگیرند. محیطی که ورزشکار کار میکند. حتی آموزش داوری را به ورزشکار میدهند زمانی که ما کار میکردیم اصلاً این بحثها نبود و مربی آموزشدیده نبود و انگار ما خودمان رشد کردیم. از خانوادهٔ مرفهی هم نبودیم که بگوییم که همه چی فراهم بوده، به همین دلیل میگویم برای هر مدال سختی زیادی کشیدم.
از خاطرات دوران کشتیتان بگویید.
اگر بخواهید یک حسرتتان در کشتی را بگویید چه خاطرهای به ذهنتان میآید؟
از همدورهایهاتون بگید.
رحوم تختی میداد فیلم تختی را نیز بهجای ایشان بازی کرد و همین یک سال پیش در کرمان دیدمشان.
این روزها کشتی کرمان را چطور میبینید؟
فکر میکنید با پیشرفتهایی که کشتی کرمان داشته آیا حسرتی که شما از المپیک داشتید کرمانی دیگری میتواند جبران کند؟
برویم سراغ مسکرمان، از سوابقتان در این باشگاه بگویید.چه چیزی باعث شد وارد فوتبال شوید؟
خب رشتهٔ تحصیلی من تربیتبدنی است. سال ۸۲- ۸۳ زمانی که کارمند اداره ورزش بودم آقای ایرانمنش مدیرعامل مس شدند و تقاضا دادند از اداره تربیتبدنی به باشگاه مس انتقال داده شدم و مامور شدم. ۳ سال بهعنوان قائممقام ایشان در باشگاه بودم. آن زمان تیم لیگ یک بود و خوشبختانه همان سال اول هم تیم به لیگ برتر رفت. در آن زمان مربی ما آقای دستنشان بود. بعد از آن آقای نیکنفس مدیرعامل شدند باتوجهبه اینکه با آقای ایرانمنش آمده بودم خواستم بروم که آقای نیکنفس خواستن که در باشگاه بمانم و ادامه دادم. با مربیان زیادی کار کردم. در مجموعه اما محیط فوتبال را محیط خوبی ندیدم و با خصوصیات اخلاقی خودم نیز محیط فوتبال خیلی سازگار نبود. اما ازآنجاییکه فکر میکردم به من نیاز است و به گفتهٔ خود آقایان که میگفتند باید باشی ماندم. برایم بودن در فوتبال خیلی سخت بود. رشته اصلی من کشتی بود و کشتی یک منشهای خاص خودش را دارد. اما متاسفانه فوتبال بحث پول و خیلی مسائل پشت پرده دارد. خیلی هم زجر کشیدم؛ اصلاً با روحیاتم همخوانی نداشت. به هر طریقی طاقت آوردم و خیلی هم سعی کردم سالم کار کنم. خودم به شخصه میتوانم بگویم در دوران خودم یکی از سالمترین دورههایی بود که باشگاه مس داشت. البته بحث فقط باشگاه مس نیست؛ بلکه کل فوتبالی که در دنیا انجام میشود مسائل پشت پردهٔ زیادی دارد که آدم را زجر میدهد.
سال ۸۷ سرپرست موقت مس بودید. درحالیکه صحبتهایی از مدیرعاملی شما بود آقای برهانی مدیرعامل آن سال مس شد، چه اتفاقاتی افتاد که مدیرعامل نشدید؟ آیا منع قانونی وجود داشت باتوجهبه اینکه کارمند تربیتبدنی بودید یا دلایل دیگری وجود داشت؟
آن زمان آقای نیکنفس مدیرعامل باشگاه بودند باتوجهبه تأکیدی که خود ایشان داشتند تیم باید زودتر بسته میشد ۹۰ درصد شاکله تیم را بستیم. بنا به دلایلی آقای نیکنفس استعفا دادند و رفتند و من هم میخواستم بروم که شرکت مس خواستند که به تهران بروم. به شرکت مس رفتم آقای مایلیکهن و آقای جلالی نیز آنجا بودند. شرکت مس میخواست که آقای مایلیکهن بهعنوان مدیرعامل و آقای جلالی هم بهعنوان سرمربی تیم کار کنند. آنجا آقای مایلیکهن گفت که اشتباه میکنید کی بهتر از یوسفآبادی برای مدیرعاملی. توافقات هم انجام شد و قرار بود که مدیرعامل باشم و آقای مظلومی هم بهعنوان سرمربی باشند تا مرحلهٔ صدور ابلاغ هم رفت؛ اما در نهایت رقم نخورد.*چه دلایلی داشت؟تا این لحظه که اینجا هستم هیچوقت هیچگونه کار سیاسی انجام ندادم که بگویم با این نماینده یا آن نماینده ببندم. با فشاری که نمایندهها روی شرکت مس گذاشتند آقای برهانی که از کارمندان خود شرکت مس بود مدیرعامل شد.خداروشکر تیم خوبی بستیم اگرچه آن تیم در آخر به اسم ما و آقای نیکنفس تمام نشد؛ اما تیم خوبی بود و سهمیه باشگاههای آسیا را گرفت.
سیاسیون یک پای ثابت تصمیمگیریهای باشگاه مس شدند چه میشود کرد؟
بعضی از سیاسیون هنوز هم که هنوز است دست از سر باشگاه مس برنداشتند. اگر قرار است مدیری را بگذارید اجازه دهید کار کند. بزرگترین لطمه را همین سیاسیون به باشگاه مس میزنند. باعث سقوط فصل پیش نیز همین تصمیمات آقایان بود. خواهشم این است که کارهای ورزشی را به خود بچههای ورزشی بسپارند مگر چقدر ورزشیها وارد کارهای سیاسی میشوند. مملکت آنقدر مشکلات و معضلات دارد که یک نماینده، استاندار یا کسی که مسئولیت دارد اگر یک سال هم ۲۴ ساعته نخوابد نمیتواند به این مشکلات رسیدگی و آنها را برطرف کند. حالا انگار همه مشکلات مملکت حل شده فقط مانده باشگاه مس. این افراد فکر میکنند اگر باشگاه مس را در اختیار بگیرند تعداد آراشان بالا میرود اصلاً همچین چیزی نیست. در این فکر نباشند. کسی که خوب کار کند شک نکنید مردم خودشان انتخاب میکنند. نیاز به این کارها نیست. غیر ورزشیها علیالخصوص سیاسیون فرق لیگ برتر با لیگ یک را نمیدانند. برای همین نتایج تیم برایشان مهم نیست.