«محمدرضا میری»، باستانشناس در تیم کاوش کنار صندل؛
مدیران، مردم و میراثفرهنگی را در مقابل هم قرار میدهد
کابوس ویرانی با وجود پیگیریهای کارشناسان و رسانهها همچنان بالای سر محوطه کنارصندل مانده است. «محمدرضا میری»، باستانشناس پیشکسوت که حدود ۲۰ سال پیش همراه «یوسف مجیدزاده»، سرپرست کاوش، به جیرفت رفت و پیام خاستگاه بشری بودن ایران را -که نشانههایش در منطقه کنارصندل یافت شده بود- به جهان مخابره کرد، به ما از روزهای کشف و ارتباط همراهانه با مردم میگوید و متعجب است که چرا جمهوری اسلامی از این ثروت بهشکل شایسته نگهداری نمیکند، آن را بهاندازه کافی گسترش نمیدهد و به مردم جهان معرفی نمیکند.
به گزارش کرماننو به نقل از پیامما، پس از جنجالیشدن حفاریهای غیرمجاز تمدن جیرفت در اواخر دهه ۷۰، سرانجام دکتر یوسف مجیدزاده، باستانشناس برای کاوش علمی به جیرفت و کنارصندل آمد و شما هم از همان ابتدا همراه او بودید و خیلی زود این محوطه جهانی شد، چرا؟
دلیلش این است که کاوشهای جیرفت چند ویژگی شاخص دارد که در کاوشهای دیگر مثل تختجمشید، تختسلیمان یا سایر محوطههای بزرگ نمیبینیم. اول اینکه جیرفت براساس یک ایده و فکر آغاز شد؛ معمولاً چنین اتفاقی نمیافتد و بیشتر اوقات، پایان کاوش به ارائه یک ایده یا نظریه منجر میشود. اما در جیرفت از همان ابتدا دکتر مجیدزاده معتقد بود منطقهای که در متون سومری به آن اشاره شده، همینجاست. سومریها در نوشتههای خود از منطقهای نام برده بودند که به فرمانروای ارته نامه نوشته و از او «هنرمند» و «سنگهای قیمتی» خواسته بودند. محل دقیق این منطقه برای باستانشناسان مشخص نبود. برخی جیرفت، مازندران، کرمانشاه یا اصفهان را پیشنهاد داده بودند، اما درنهایت دکتر مجیدزاده اعلام کرد باید در جایی از کرمان دنبال آن بگردیم. او این موضوع را در دهه ۱۹۷۰ میلادی در کنفرانس مونیخ مطرح کرد. وقتی موضوع حفاریهای غیرقانونی در جیرفت جدی شد و حدود یک سال هم ادامه داشت، مسئولان میراثفرهنگی از دکتر خواستند به جیرفت برود و بررسی کند. با هم به منطقه رفتیم و همانجا دکتر تأکید کرد آثار بهدستآمده صحت ایده او را تأیید میکنند. این کشف بسیار مهم و قابلتوجه بود.
این اتفاق برای جهان چه پیامی داشت؟
جالب است که کاوشهای جیرفت با ایده یک باستانشناس ایرانی آغاز شد، اما بعد باستانشناسهایی از سراسر دنیا برای مشارکت آمدند؛ از جمله دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا، سوربن فرانسه و برخی دانشگاههای دیگر در پاریس. بسیاری از باستانشناسهای دنیا، بهویژه شرقشناسها، این ایده را پذیرفتند. این موضوع نشان میدهد باستانشناسی ایران به جایی رسیده است که وابسته به کارشناسان خارجی نیست و ایرانیها ایدهپردازی و اجرای پروژهها را بهخوبی انجام میدهند و نظرشان از سوی محافل علمی خارجی هم پذیرفته میشود. این نشاندهنده توانمندی ماست.
نکته مهم دیگر این است که جیرفت توسط یک ایرانی مطرح و معرفی شد، درحالیکه مثلاً تختجمشید را خارجیها به دنیا معرفی کردند. همچنین، باید گفت این کشف و این دارایی متعلق به دوران جمهوری اسلامی است. پیشازانقلاب، دستاوردهای باستانشناسی مهم عموماً توسط خارجیها معرفی میشد و اتفاقات مهم مربوط به آن دوره بود، اما اکنون در این دوره، یک فرهنگ و تمدنی که حتی تمدن بودنش هم در جریان حفاریها به اثبات رسید، کشف شد.
پس چرا چنین تمدنی امروز نه عرصه و حریم مصوب دارد و نه حفاظت درستی از آن میشود و بهتازگی هم شاهد تخریب گستردهای در محوطه و حریم آن بودیم؟
تعجب من هم این است که چرا جمهوری اسلامی از این ثروت بهشکل شایسته نگهداری نمیکند، آن را بهاندازه کافی گسترش نمیدهد و به مردم جهان معرفی نمیکند.
اگر این نابسامانیها ادامه پیدا کند و هر نهاد یا گروهی بهبهانه توسعه دست به ویرانی محوطهای تاریخی بزند، ایرانیان و مردم جیرفت و کنارصندل چه از دست میدهند؟
جیرفت متعلق به عصر مفرغ است؛ یعنی آغاز شهرنشینی و تمدن. مجیدزاده معتقد بود و است که شهرنشینی و تمدن در این منطقه شکل گرفته و پژوهشها هم این موضوع را تأیید کرد. او سالها پیش از بقیه این نظر را ارائه داد؛ درحالیکه درباره بینالنهرین نزدیک به دو قرن حفاری انجام شده است و هزاران کتاب و مقاله نوشتهاند و تقریباً همهچیز در باستانشناسی تحتتأثیر آن قرار دارد.
من تعبیر خود مجیدزاده را بهکار میبرم؛ او میگفت جیرفت اگر نگوییم خاستگاه تمدن بشری است، دستکم یکی از خاستگاههاست و در این تردیدی نیست؛ همانطورکه بینالنهرین یکی از خاستگاههای تمدن بشر شناخته میشود.
یعنی یکی از خاستگاههای بشری جهان قربانی ساختوساز میشود؟
بحث ما درباره تخریبی است که در بخش شمالی حریم و روی یک تپه باستانی عصرآهن رخ داده است. این درحالیاست که حدود ۲۰ سال پیش مجیدزاده در جیرفت کاری اساسی در شش فصل کاوش انجام داد، اما روند کاوشها ناگهان و بهطور ضربتی متوقف شد. به ما گفتند وسایلتان را جمع کنید، چون بودجهای برای ادامه کار وجود ندارد. حتی وقتی یکی از مسئولان میراثفرهنگی کرمان حاضر شد بودجه لازم را تأمین کند، او را هم از این کار بازداشتند و گفتند حق ندارید پول بدهید، ولی بعد مشخص شد از پژوهشکده تهران دستور داده بودند کاوش متوقف شود و کاوش نیمهتمام ماند.
کاوشها متوقف شد و کارها نیمهتمام ماند؟
در این پنج فصل و نیم، حدود ۲۵۰ نفر از مردم روستاهای کنارصندل، بهویژه در تپه جنوبی، برای ما کار میکردند. مجیدزاده برای اینکه کار اصولی و بهنفع مردم انجام شود، تقریباً تا چهار سال سراغ قبرستان نرفت؛ چون آنها هم قبلاً در قبرستان کار کرده بودند و نظر دکتر این بود که اگر ما در گورستان کاوش کنیم، مردم تصور میکنند دولت هم آمده تا همان کاری را بکند که آنها قبلاً انجام میدادند. بههرحال، ارتباط ما با مردم باعث شد آنها بفهمند باستانشناسی دانشی است که هویت و زندگی گذشته ما را بررسی میکند. در دو سال آخر، مردم اشیایی را که در خانه داشتند و نتوانسته بودند بفروشند، پیش ما آوردند؛ امروز هم این اشیا در موزه جیرفت نگهداری میشود. حتی یکی از کارگران چهار کتیبه معروف را آورد و جایی را که آن را پیدا کرده بود، نشان داد؛ همانجا کاوش انجام شد و سه کتیبه دیگر نیز کشف شد. اما متأسفانه درست بعد از کشف آن سه کتیبه، کاوشها تعطیل شد. اگر تعطیلی پیش نمیآمد، شاید همان زمان کتیبه دیگری هم پیدا میشد. بعداً آقای دکتر منصور سجادی هم برای ادامه کاوش رفت، اما موضوع خرید اشیا از مردم به رقمی غیرمنطقی رسید؛ مثلاً صاحب خانه برای یک قطعه کوچک از ملک خود درخواست مبلغ هنگفتی کرد و میراث فرهنگی هم نتوانست آن مبلغ را تأمین کند.
مردم اما در زمان کاوشها و بعد از آن نقش مهمی در حفاظت از کنارصندل داشتند.
مسئله مهمی که میخواهم به آن اشاره کنم، اهمیت ارتباط با مردم است. این بسیار مهم است که میراثفرهنگی یا باستانشناسی که بهنوعی زیرنظر میراث است، بتواند با مردم ارتباط مؤثر برقرار کند. مردم جیرفت در آن زمان علاقه زیادی به موضوعات میراثی داشتند و با اشتیاق همکاری میکردند. البته مردم زندگی و معیشت دارند و باید به تأمین نیازهایشان هم فکر کنند؛ ممکن است نیازهای ورزشی یا اجتماعی هم داشته باشند. این، وظیفه مدیران است که این موضوعات را مدیریت کنند و نباید مشکلات مردم را بهانه کنند یا نیازهای آنها را دستاویزی برای پیشبرد نظرات شخصی خود کنند. متأسفانه برخی مدیران برای پیشبرد برنامههای خود، مردم را بهانه میکنند یا گاهی شرایط بهگونهای رقم میخورد که مردم برای تأمین معیشت مشکلات جدیدی را تجربه میکنند. اگر مردم بهدنبال سالن ورزشی یا فضایی برای فوتبال باشند و بهدلیل تعارض با برنامههای میراثفرهنگی از آن محروم بمانند، این ایراد نه از مردم است و نه تقصیر آنها، بلکه مدیریت نامناسب دستگاههای اجرایی، فرمانداریها و دیگر نهادهاست که که باید تسهیلات لازم را برای مردم فراهم کنند. نباید مشکلات مردم و بحث میراثفرهنگی را بههم گره بزنند یا این دو حوزه را مقابل هم قرار دهند. نباید بهگونهای ساماندهی کنند که مثلاً برای حل یک مشکل، چند مشکل دیگر بهوجود بیاید. این وظیفه ماست که همانطورکه در زمان مجیدزاده مردم با وجود مشکلات معیشتی، رضایتشان بسیار بالا بود، امروز هم همین رویکرد حفظ شود. بسیاری از مردم هنوز از آن دوران به نیکی یاد میکنند، چون ارتباط صمیمانه و مدیریتی مناسب بین میراثفرهنگی و دستگاههای اجرایی برقرار بود.
امروز اما برخی از مسئولان بهبهانه همراهی با مردم قوانین و ضوابط را نادیده میگیرند.
امروز متأسفانه دیده میشود برخی مسئولان محلی مثل دهیار تلاش میکند مردم را رودرروی میراثفرهنگی قرار دهد. مثلاً اگر مردم بخواهند سالن ورزشی، باشگاه یا مکان اجتماعی داشته باشند، به آنها القا میشود که میراثفرهنگی مانع است. این شیوه مدیریت صحیح نیست. همه دستگاهها باید با همکاری و تعامل مشکلات را حل کنند تا مردم سردرگم یا منفعل نشوند و نسبت به دستگاهها بیاعتماد یا حتی مخالف آنها نشوند.
مهمتر از همه این است که باستانشناسی و میراثفرهنگی، واقعاً میتواند در زمینههای گوناگون به جامعه کمک کند. ما اغلب همهچیز را در پول و دلار میسنجیم؛ درحالیکه میراثفرهنگی یک ثروت عظیم است، ثروتی بیپایان که اگر بهدرستی از آن استفاده کنیم، میتواند درآمدزا هم باشد. درآمدهای فرهنگی، اجتماعی و مادی از مسیر گردشگری و میراثفرهنگی قابلدستیابی است.
اما بهنظر میرسد که احساس مردم این نیست.
شاید مردم گاهی احساس کنند این حوزهها سودی برای زندگیشان ندارد، اما بهخاطر آن است که در کشور ما سرمایهگذاری در حوزههایی مثل گردشگری و میراثفرهنگی، کاری زمانبر و نیازمند مدیریت و پیگیری مستمر است. اگر الگوی موفق مناطق شمالی را ببینیم، متوجه میشویم که رونق اقامتگاههای بومگردی چه گردش مالی بزرگی ایجاد کرده است. اکنون در استانهای شمالی، اصفهان و شیراز، بومگردی بسیار موفق بوده و درآمد قابلتوجهی ایجاد کرده است. بنابراین، مسئولان باید سرمایهگذاران را تشویق کنند تا این حوزهها رونق بگیرد. سرمایهگذاری سالم و اصولی باید ترویج شود. باید شرایطی ایجاد شود تا افراد علاقهمند و سرمایهگذار در چارچوب قانونی و منافع مشترک کار کنند و سهمی هم برای انگیزه و تشویق خود داشته باشند. امروزه جیرفت را در سراسر دنیا میشناسند؛ اگر از ظرفیت عظیم میراثفرهنگی درست استفاده میشد، میتوانستیم هم به توسعه پایدار برسیم و هم درآمدزایی مادی و معنوی را تجربه کنیم.
میتوان با راهاندازی وبسایت مناسب و ایجاد کمپهای گردشگری، همانند بسیاری از نقاط دنیا، از این ظرفیت استفاده کرد. منطقه جیرفت با توجه به داشتن بخشهایی با اقلیم کویری، فرصت ویژهای برای جذب گردشگران داخلی و خارجی دارد. خیلیها دوست دارند یک یا دو شب را در چنین مناطقی سپری کنند. میتوان از ایجاد یک کمپ ۲۰نفره شروع کرد و سپس بهتدریج این ظرفیت را افزایش داد. الگوهای موفق زیادی برای این کار وجود دارد. مهم این است که دولت و سیاستگذاران از این ابتکارها حمایت کنند، موانع را بردارند و شرایط را تسهیل کنند.
اما چرا این شرایط ایجاد نمیشود؟
متأسفانه اکنون میان برخی دستگاههای دولتی اختلاف وجود دارد؛ یک دستگاه نامهای به میراثفرهنگی مینویسد، اما پاسخی دریافت نمیکند. همین باعث میشود که بهجای حل مسئله، بهسرعت اقدام نادرست انجام شود. اینگونه رفتارها تنها به ضرر کشور تمام میشود؛ بهجای همکاری و هماهنگی، هر کدام سعی دارند از وضعیت بهنفع خود استفاده کنند و نتیجهاش جز آسیبزدن به منافع ملی و مردم نیست. وفاق، اعتماد عمومی، دوستی و صلح میان مردم و دستگاههای اجرایی از بین میرود و درنهایت کل کشور بازنده است.
بیشترین زیان هم متوجه مردم است؛ شاید در ظاهر فکر کنند موفق شدهاند یک زمین فوتبال یا سالن بهدست بیاورند، اما در اصل سرمایه بزرگی را از دست دادهاند. اگر مسئولان تلاش کنند همه جوانب را توضیح بدهند و راهکارهایی ارائه کنند، میتوان راهحلی پیدا کرد که بدون آسیبرساندن به میراثفرهنگی، امکانات ورزشی و رفاهی هم برای جوانان فراهم شود. بهرهبرداری درست زمانی صورت میگیرد که مسئولان رقابتهای ناسالم را کنار بگذارند و منافع جمعی را ببینند. درنهایت باید تأکید کنم جیرفت یک ثروت بزرگ و منبع دانایی برای کشور است. اگر این ثروت را بهدرستی مدیریت و برنامهریزی کنیم، میتواند درآمد فراوانی ایجاد کند و جایگاه بالایی برای منطقه و کشور بههمراه بیاورد. اگر امروز برنامه مناسب، سیاستگذاریهای دقیق و اراده جدی برای بهرهبرداری از این ظرفیت نداریم، حداقل در جهت تخریب آن گام برنداریم.
از همینجا از همه مسئولان، حتی دهیاران، میخواهم چنین تصور نکنند که با اخذ مجوز برای یک واحد تولیدی یا راهاندازی یک کارگاه، موفق شدهاند و به خودشان ببالند. ارزش و خاطره خوب زمانی از شما به یاد میماند که تلاشتان در مسیر درست و برای منافع جمعی مردم منطقه باشد. اگر تصمیم نادرستی گرفته و میراث تخریب شود، نشانه موفقیت نیست. نهتنها به کسی اعتبار نمیبخشد، بلکه آینده خوبی هم بهدنبال ندارد. باید تصمیمات بهگونهای اتخاذ شود که هم منافع مردم حفظ شود و هم میراث ارزشمند کشور باقی بماند.