یادداشتی از جاوید مومنی
کی کجا بود که اولین بار کلمهی پساکرونا رو اختراع کردن؟ کلمهای برای امید ساختند، شاید واقعا ایمان داشته باشیم که روزهای پساکرونا میرسه ولی همه میدانیم که شنبهی تمام شدن همه بدبختیها هنوز نرسیده، حالا می دانیم به این سادگی ها و به این زودی هم خبری از آن روز موعود نیست.
رهبران مختلف جهان، رفتار عجیبی دارند، هر روز رسانه ها از اخبار فعالیت های آنها پر می شود، حماقت های رئیس جمهور آمریکا یا فاکتور آنگلا مرکل برای چین، خبرخوان های منتظر روزهای خوب در خانه را متعجب میکند ولی مردم در دنیای دیگری زندگی میکنند، دنیایی که از ویروس پر شده، کسب و کارها منتظر تفکرات رهبران هستند و اقتصاد در حال تجربه اتفاقات منحصر به فردی است.
باکرونا زندگی کنیم.
اگر به جای انتظار برای رسیدن پساکرونا بتوانیم باکرونا زندگی کنیم، دنیا شکل بهتری به خود میگیرد، میتوانیم از فناوری اطلاعات استفاده کنیم و دانش آموزان در سراسر کشور شاد باشند، فاصله اجتماعی داشته باشیم و فاصلهی معلم و دانش آموز را کم کنیم، از ماسک استفاده کنیم و در صف های مختلف در دو متری همدیگر بایستیم.
اگر باور داشته باشیم که زندگی دیگر به شکل پیش از کرونا بر نمیگردد، امید واهی به دوست و آشنا و نزدیکان نمیدهیم، دست دادن را فراموش کنیم و احترام گذاشتن را بیاموزیم، راه درست استفاده از ابزارها، تکنولوژی و شبکههای اجتماعی را یاد میگیریم و بیشتر مراقب خودمان، اطرافیانمان، شهرمان و کشورمان خواهیم بود.
من معتقدم دنیای بعد از کرونا نداریم! دیگر دنیای ما، دنیای باکرونا شده است و خواهد بود، روزی که دوباره در خیابان ها همدیگر را بیترس در آغوش بکشیم و ببوسیم نزدیک نیست، مگر اصلا در گذشتههم همچین روزی داشتیم؟ اصلا مگر هرگز بی ترس بوسیدیم؟ بیترس بغل کردیم؟ بی ترس رقصیدیم؟ بی ترس خندیدیم؟