یادداشتی از عباس تقیزاده
اگر از ما بپرسند وقتی نام تبریز، یاسوج یا بیروت و نیویورک و توکیو را میشنویم چه چیزی به ذهنمان میرسد. در پاسخ بر اساس مشاهدات عینی یا محتواهای رسانهای اعم از خبر، فیلم، عکس و… پاسخ میدهیم.
در زمانه کنونی تصویر و محتوای رسانهای اهمیتی فراوان یافته است و گاه جای واقعیت را میگیرد. بازنمایی رویدادها و جوامع در رسانهها نقش مهمی در شکلدهی ذهنی دیگران از آنها دارد.
حالا دیگر با دسترسی وسیع به رسانههای اجتماعی، تصویرسازی نیز متنوع شده است.
ما عمدتاً جهان دور و حتی نزدیک خود را از دریچه موبایل، مطبوعات، صفحات تلویزیون و سینما میبینیم. کار به جایی رسیده است که هر چیزی تا عکسی از آن منتشر نشود گویا وجود ندارد. این میتواند امور مهم یا حتی زندگی روزمره باشد. استوری گذاشتن و دیدن جزئی از کار روزانه بسیاری از ما شده است. از سویی تصاویری که رسانههای اجتماعی همرسانی میکنند لزوماً با تصاویر منتشر شده از رسانههای رسمی یکی نیست. اینجا به تعداد هر کاربر شبکه یک روایتکننده وجود دارد. خودش انتخاب میکند چه محتوایی تولید کند، ببیند منتشر کند و چه چیزی را پس بزند.
به خانه، محله، شهر و استان کرمان برگردیم و از خود بپرسیم دیگران وقتی نام کرمان را میشنوند چه تصویری در ذهنشان شکل میگیرد. کرمان را به چه میشناسند و چگونه توصیف میکنند.
چراگاهی با دیدن و شنیدن برخی محتواها در رسانهها درباره کرمان و کرمانیها برآشفته میشویم و آن را برابر واقعیت نمیدانیم. البته تمایل به تصویرسازی کارت پستالی و تصویری بینقص و اغراق شده هم مشهود است که همه واقعیت نیست. بههرحال کرمان در کنار همه داشتههایش، حاشیهنشینی، آسیبهای اجتماعی و مشکلات مختلفی هم دارد.
این سؤال شکل میگیرد چرا خبرها دارای توازن نیستند و همه ظرفیتها، توانمندیها و دستاوردهای کرمان را پوشش نمیدهند.
در معرفی و بازنمایی صحیح استان کرمان همه مسئول هستیم. شهروندان، مدیران، رسانهها، روابطعمومیها و… و باید گفت در تصویرسازی جامع (منظور همه گونههای محتواست) از استان کرمان دچار کمکاری شدهایم.
حتی درون استان کرمان نیز بهدرستی داشتهها و نداشتهها، کمبودها و قوتها را معرفی نکردهایم. مثلاً چهقدر تنوع فرهنگی، موسیقی، سبک زندگی، آدابورسوم شهرستانهای جنوبی را میشناسیم. حتی همین انتخاب نام کرمان جنوبی برای استان در حال تأسیس میتواند ریشه در نگاه شمال و جنوب و چارچوب حاکم بر مطالبات و محتواهای رسانهای در همه این سالها داشته باشد. ترجیحدادن یک اسم جغرافیایی با بار معنایی نهچندان مثبت مترتب بر کلمه جنوب بر اسامی ریشهدار در فرهنگ غنی و داشتههای ارزنده این بخش از کشور جای سؤال دارد.
شاید در خراسان بزرگ این امر پذیرفتهتر باشد که آنجا حرم رضوی و اشتراکات زیاد فرهنگی مشهود است؛ اما در استان کرمان این تشابه و تعلق فرهنگی برجسته نیست. برخی شهرستانها با هرمزگان و برخی به سیستان و بلوچستان نزدیکی فرهنگی بیشتری دارند تا کرمان و میتوان گفت حوزه فرهنگی شهرستانهای جنوبی تمایزاتش بیش از اشتراکاتش با بقیه استان است.
البته نظر صاحبنظران این عرصه و تأثیرگذاران بومی در انتخاب نام کرمان جنوبی مورداحترام است و حتماً دلایل محکمی دارند.
تحلیل محتوای رسانهها میتواند پاسخی دقیق و جامعتر به نحوه بازنمایی کرمان بدهد؛ اما در مروری معمولی نیز میتوان دید توازن کافی در تولید و انتشار محتوا وجود ندارد. در بخش محتوا و اخبار رسمی، فراوانی اخبار برخی سازمانها و ادارات و رویدادها روی بخشهای دیگر سایه انداخته است و بهنوعی رویدادمحوری بهجای فرایندمحوری دیده میشود. اگر یکی دو هفته اخبار برخی رسانهها را بررسی کنیم به کلیشه و فرمتی تقریباً ثابت با رویکرد اطلاعرسانی یکطرفه، تبلیغاتی و شخصیتمحور میرسیم.
در این کلیشه، تقویم نقش مهمی در تعیین اولویتهای خبری دارد حتی گزارشها متناسب با مناسبتهای تقویمی تهیه و منتشر میشوند. گویا بیشترِ بهانههای خبری نه از جامعه که از تقویم استخراج میشوند. سرنوشت چنین محتواهایی مشخص است، کمتر از مرزهای استان خارج و حتی در داخل استان توجه چندانی را به خود جلب نمیکند. شاید دیده و شنیده شوند؛ ولی چندان از سوی مخاطبان دریافت نمیشوند.
در رسیدن به شرایط مطلوب در بازنمایی و تصویرسازی رسانهای؛ نگاه جامع و ارتقا دانش رسانهای شهروندان، سیاستگذاری شورای اطلاعرسانی و روابطعمومی، تشکلهای رسانهای، رسانهها و مدیران راهگشاست.
امید میرود مدیران و کارشناسان روابطعمومیها بتوانند با همراهی مدیران و رسانهها سهم بیشتری در تولید محتوای رسانهای در زمینههایی که دچار ضعف و کمبود هستیم داشته باشند.
ارزیابی روابطعمومیها و رسانهها با شاخصهای تخصصی، برگزاری دورههای آموزشی مهارتی، ارتقا تعاملات رسانهها و روابطعمومیها، مشارکت فرهیختگان و صاحبنظران، قدرت بخشی به مشارکت مردم در تولید محتوا در کنار پژوهش و استفاده از تجربههای موفق دیگران و فراتر رفتن از نقشهای اداری به سمت کنشگری ارتباطی میتواند تسهیلگر مسیر باشد.