در سال تحصیلی جاری مدت کوتاهی از شروع مدارس نگذشته بود که در فاصله های زمانی کوتاه عکس ها و ویدئوهایی در فضای مجازی مبنی بر ادعای ضرب و شتم دانش آموزان توسط معلمین منتشر شد. یک مورد چند دختر دانش آموز از کتک خوردن خود توسط معلم به دلیل نپرداختن هزینه کتاب خبر دادند که این خبر توسط آموش و پرورش تکذیب شد. در عکس و خبری دیگر یک دانش آموز ساکن خوابگاه بهزیستی ادعا کرد توسط مربی خوابگاه مورد ضرب و شتم واقع شده که نهایتا بهزیستی اعلام کرد در یک نزاع بین دانش آموزان خوابگاه شبانه روزی دانش آموز مذکور مورد ضرب و شتم واقع شده و در آخرین ویدئو که در اواسط آبان ماه منتشر شد کودکی را با چشم آسیب دیده به نظاره نشستیم که معلمش با استفاده از کمربند او را مورد ضرب و شتم قرار داده و باعث آسیب دیدگی شدید چشم وی شده بود. در این مورد آموزش و پرورش خطای معلم را پذیرفت و خبر از بازگرداندن سرباز معلم به پادگان داد و همچنین پیگیر وضعیت دانش آموز شد. اما براستی چرا در جامعه ما این میزان خشونت متوجه کودکان و نوجوانان است؟ البته بدیهی است عمق فاجعه بسیار بیشتر از مواردی است که رسانه ای می شوند. تا چه زمانی قرار است ترس ، اضطراب ،تنبیه و تحقیر دانش آموزان در مدرسه های ما جولان دهد؟ چرایی وجود تنبیه بدنی در مدارس را با دو کارشناس درمیان گذاشتم.
پیگیری قانونی به ضرر دانش آموز
به اعتقاد عظیمه جعفری صدر دکترای روانشناسی کودک تنبیه در مدارس کودک آزاری جسمی و هیجانی محسوب می شود. تنبیه بدنی از سوی کادر اداری و آموزشی تخلف اداری محسوب میشود.
وی افزود اگر معلم یا هر یک از مسئولان مدرسه مبادرت به تنبیه بدنی دانشآموزان کند، مرتکب تخلف اداری شده است و والدین دانشآموز می توانند مراتب را با طرح شکایت به وزارتخانه پیگیری کنند اما در واقع چنین اتفاقی به ندرت صورت می گیرد.
به گفته جعفری صدر علی رغم تاکید آموزش و پرورش مبنی بر ممنوعیت تنبیه بدنی هنوز ما با این مشکل مواجه هستیم، ممنوعیت عملی کودک آزاری جسمی کودک که تنبیه بدنی در مدارس زیر شاخه آن محسوب می شود، نیاز به پشتوانه قانونی محکمی دارد، حتی در بسیاری از موارد به دلیل فرهنگ شکل گرفته در کشور نوعی شیوه تربیتی محسوب می شود و بسیاری از والدین نیز آن را تایید می کنند.
او می گوید معلمی که به خشونت دست میزند به تنبیه باور دارد و فکر می کند نوعی شیوه تربیتی است. به نظر این دسته از معلم ها جهت کنترل و بر قراری نظم در مدرسه و کلاس، تنبیه شاگردان قانون گریز و گستاخ اجتنابناپذیر است. در اینصورت هر نوع طرح شکایت نه تنها اوضاع را بهتر نخواهد کرد بلکه در مواردی باعث خواهد شد که رابطه کودک با معلم تا آخر سال خدشه دار شود.
این استاد دانشگاه بر این باوراست که مقایسه کردن، فشارهای بی مورد در درس خواندن، رقابت های نابجا که از سوی بعضی از معلمین صورت می گیرد، کودک آزاری هیجانی محسوب می شود. توهین ها، تحقیرها و حتی گاهی نادیده گرفتن ارزش و توانایی های کودکان در کلاس اینها همه و همه نوعی تنبیه کلامی و هیجانی است و آسیب های ناشی از آن در وجود کودک نهادینه می شود.
وی هشدار میدهد که متاسفانه با ندانستن اینها آسیب جبران ناپذیری به کودکان و در نتیجه نسل آینده خواهیم زد زیرا در بسیاری از موارد افراد آسیب رسان در کودکی قربانی خشونت بوده اند و کسانی که آسیب دیده اند اغلب به دیگران آسیب می رسانند.
وی افزود دانش آموزان قربانی خشونت معمولا از درس زده می شوند و گاهی حتی ترک تحصیل می کنند. معلم باید به نتایج و عواقب رفتارش با دانش آموزان چه از نوع مثبت و چه منفی آگاه باشد.
جعفری صدر خاطر نشان کرد که آموزش و پرورش باید به مربیان و معلمان برای جایگزینی شیوه های آموزشی و رفتار صحیح با دانش آموزان آموزش دهد تا آنها به جای متوسل شدن به روشهای تنبیه فیزیکی از محرومیت و خاموشی در رفتارهای اشتباه استفاده کنندو به نتیجه بهتری دست یابند.
توصیه نهایی دکتر جعفری صدر این است که باتوجه به همه این موارد آموزش مهارت های زندگی به کودکان از سن ۳ سالگی ضروری به نظر می رسد، اگر دانش آموز مهارت های اجتماعی لازم را داشته باشد، از سوی هر شخصی مورد ظلم واقع شود اعتراض خواهد کرد و البته این نکته قابل ذکر است که آموزش مهارتهای زندگی زمانی جواب می دهد که ضمن آگاهی همگان از حمایتهای قانونی موجود، ابزارهای حمایتی لازم هم وجود داشته باشد و همگان بپذیرند که روشهای مناسب آموزشی جایگزین بهتری برای تنبیه فیزیکی وبدنی کودک است.
ضرورت برگرداندن اقتدار به آموزش و پرورش
دکتر عباس تقی زاده که بیش از ۲۰سال سابقه تدریس در مدارس را دارد معتقد است توسل معلم به خشونت می تواند ناشی از عدم توانایی کنترل کلاس توسط وی باشد. به لحاظ حرفه ای هر معلمی باید طرح درس داشته باشد و وقتی سر کلاس می رود برنامه اش مشخص باشد وگرنه کنترل کلاس از دستش خارج می شود.
استاد دانشگاه فرهنگیان با رد تنبیه بدنی می گوید که در مورد برخورد با دانش آموز خاطی روشهای متفاوتی وجود دارد مثلا معلم تماس چشمیش را با وی قطع کند. گاهی دلیل خطای دانش آموز نیاز وی به دیده شدن است، در این موارد باید مسئولیتی به وی واگذار شود.
تقی زاده به عواملی که درصد توسل به خشونت را بالا می برد، اشاره می کند از جمله عواملی که باعث میشود معلم کنترل خود را از دست دهد تعداد بالای دانش آموزان در یک کلاس درس است. نارضایتی از میزان درآمد، مکان خدمت، رفت و آمد، دوری از خانواده، هر چند صحیح نیست اما این عوامل میتواند آستانه تحمل معلم را پایین آورد.
به گفته تقی زاده دریافتی معلم نسبت به شرایط اقتصادی جامعه مناسب نیست. معلمان هزینه های جانبی دارند، مجبورند سالها دور از محل زندگی اصلی خود کار کنند، این مسئله هزینه هایی را تحمیل می کند، در صورتیکه معلمان دریافتی بیش از حقوق و مزایای معمولی ندارند.
او به نقص در قوانین نیز اشاره دارد و می گوید که قوانین باید حافظ اقتدار معلم باشند، در برخی موارد در قبال بی انضباطی و غیبت برخورد خاصی پیش بینی نشده است.
تقی زاده با انتقاد از کنکور زده شدن آموزش و پرورش کشور، معتقد است اقتدار آموزش وپرورش به شدت افت کرده است. معلم بی اقتدار شاید برای کسب اقتدار متوسل به خشونت شود.
او می گوید باید بپذیریم جایگاه معلمی تنزل پیدا کرده و نهاد آموزش و پرورش در کنار سایر نهادها اقتدار آنچنانی ندارد. در صورتیکه اقتدار معلم (اقتداری که از احترام نشات گرفته باشد) به نفع جامعه است.
وی افزود معلم باید عنصر اصلی آموزش باشد، در صورتیکه در آموزش و پرورش کنکور زده ما چنین نیست، با اهمیت یافتن کنکور و تاکید زیاد بر آموزش، پرورش به فراموشی سپرده شده است. اکنون موسسات کنکوری خارج از آموزش و پرورش تاثیر گذار شدند و توجه همگان به این موسسات باعث کمرنگ شدن نقش معلم و مدرسه می شود.
به گفته تقی زاده در وضعیت کنکور زده فعلی که مبتنی بر تست و حفظیات است، خبری از رشد خلاقیت، تفکر انتقادی و آموزش سایر مهارتهای اجتماعی نیست. در نظام آموزش فعلی ما ناخواسته بخش تربیتی و پرورشی کمرنگ شده است. کنکور در همه برنامه های آموزش و پرورش تاثیر گذاشته است.
او ادامه می دهد که کنکور با اقتصاد پیوند خورده است، آموزش تبدیل به تجارت شده، وقتی به کمک کنکور آموزش تبدیل به یک تجارت می شود و سود دارد، آموزش و پرورش مورد حمله قرار می گیرد و روز به روز ضعیفتر می شود.
به اعتقاد وی آموزش و پرورش زیر بنای توسعه کشور است، باید به اقتدارش برگردد، مسیر توسعه از آموزش و پرورش می گذرد. همچنین هنگام جذب معلم باید در کنار توجه به تخصص، به صلاحیت روانی و شخصیتی نیز دقت شود.
سخن پایانی
مسئله تنبیه بدنی موضوعی چند وجهی است. با نگاهی به تاریخ استبداد زده ما می شود ردپای فرهنگی این مسئله را پیگیری کرد. تغییرات فرهنگی زمان بر و منوط به تغییر نگرش است.
همانطور که خانم دکتر جعفری صدر اشاره کرد تنبیه بدنی در مدارس زیر مجموعه کودک آزاری است، با توجه به اهمیت موضوع «کرمان نو»در سلسله گزارشهایی به مسئله کودک آزاری خواهد پرداخت.