مدیر کل امور دفتر بیابان سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور میگوید: اگر فعالیتهای سازمان جنگلها برای تثبیت طوفانهای شن نبود کرمان امروز زیر شن دفن میشد.
چشم کرمانیها مدتهاست که در کویر به جمال خورشید روشن نمیشود.
صبحشان در غبار ریزگردها گم است.
بادهای ۱۲۰ روزه سیستان با شن های لوت دست بهیکی کرده اند تا این استان را در صدر غبار آلودهترین استانهای کشور بنشیند.
به گزارش ایران شدت وزش بادهای ۱۲۰ روزه در شهداد گاهی به حدی است که به یکباره کار۴۰۰ باستانشناس کاوشگر را میکند و محوطههای باستانی را از ۵ هزار سال پیش، پیش روی چشم معاصرانی میگذارد که چشمشان فاصله یک متری را تشخیص نمیدهد.
بادهایی که اهالی «قلعه گنج »را پرت میکند به هزارههای گذشته. خاک از سر و روی زندگی فهرجیها بالا میرود.
انگار شاه قاجار دوباره به کرمان حمله میکند و زندگی را زیر سُم طوفانی خاکستری از چشم آنهاها میگیرد.
نفس کشیدن برای شرق کرمان سخت است.
ریگانیها و فهرجیها سال گذشته ۱۰۰ روز درگیر طوفان شن بودهاند.
اهالی کرمان میگویند: «تنها تابلوی نشاندهنده میزان آلودگی هوا در شهر کرمان سالهاست خراب شده و کسی قصد رفع نقص آن را ندارد.»
پیش از آنکه لوت دست به کار شود، زخم خشکسالی خاک را به کاسه چشمان کرمانیها میریخت. پیشتر تحقیقات، جازموریان را بزرگترین کانون ریزگردها در کشور دانسته بود.
فعالان رسانهای و محیط زیستی استان کرمان اعتقاد دارند که مسئولان هیچ طرح عملیاتی برای آرام کردن گرد و غبارهایی که زندگی را در شهرهای مختلف این استان کویری نشان رفته است ندارند.
منتقدان در رسانههای محلی کرمان مینویسند: «همه چیز در طرح مطالعاتی خلاصه شده و بودجهها در این بخش هزینه میشود.»
آنها میگویند غبار که خیز برمیدارد صدای خسخس شهرها بلند میشود و وقتی که مینشیند تعدادی از مردم منطقه در کوچ اجباری گم میشوند!
آمارهای استانی میگوید کانونهای ریزگرد در شرق کرمان بویژه آنجا که نام فهرج و ریگان در میان باشد به مهاجرت اهالی و خالی شدن روستاها دامن زده است.
ساکنانش با بادهای ۱۲۰ روزه میروند و دیگر بر نمیگردند.
تابستان که از راه میرسد نفس قلعهگنجیها میگیرد.
آمارهای امسال هم میگوید قلعه گنجیهاو رودباریها گرد و غبار بیشتری استشمام میکنند.
سازمان جنگلها هرچند فعالیتهایی در محدود کردن بیابانزایی در کرمان دارد اما برنده ماجرا همچنان تغییرات اقلیمی و خشکسالی است.
پوشش کم گیاهان، کرمان را در مقابل طوفانهای شن بیدفاع کرده است. وضعیت چنان بحرانی است که بِرند جهانی کرمان یعنی باغهای پسته، تبدیل به کانون بحرانی ریزگردها شدهاند.
اگر سازمان جنگلها نبود کرمان زیر شن دفن میشد
«وحید جعفریان» مدیر کل امور دفتر بیابان سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در گفتوگو با «ایران» نقبی به دههها پیش میزند و میگوید: «اگر فعالیتهای سازمان جنگلها برای تثبیت طوفانهای شن نبود کرمان امروز زیر شن دفن میشد.»
او راست میگوید اما همه حقیقت را نمیگوید.
شهر کرمان را با دیوارهای سبز درختان و ایجاد بادشکنها از حلقوم طوفانهای شن بیرون کشیدهاند.
این درختان ۵۰ سال پیش کاشته شدند. اما کرمان در پنج دهه گذشته شاهد فعالیتها و پروژههای اقتصادی بدون رعایت اصول زیست محیطی بوده که امروز خود یکی از دلایل ایجاد کانونهای گرد و غبار است.
با وجود این او میگوید: «ایجاد جنگل دستکاشت در وسعتی ۵۰ هزار هکتاری بعد از ۳۰ سال، پوشش انبوهی از درختچهها گرد کرمان کشید تا هجوم شنهای روان و گرد و غبار در ذهن کهنسالان این شهر به یک خاطره تبدیل شود.»
او جوانسازی و حفاظت از این عرصهها در مقابل قاچاق چوب را از جمله برنامههای مستمر سازمان جنگلها میداند.جعفریان میگوید: «در مناطق بحرانی استان نه تنها پروژه ملی و برخی پروژههای توانمندسازی جوامع محلی برای مقابله با بیابانزایی شکل گرفته که پروژه بینالمللی احیای اراضی جنگلی تخریب یافته با همکاری فائو از سال ۹۷ در جریان است.»
جعفریان از انجام این پروژهها به اقدامات بینظیر انجامگرفته از محل اعتبارات صندوق توسعه ملی یاد میکند و میگوید: «جنگلکاری و ایجاد بادشکن اطراف مزارع کشاورزی با استفاده از مواد مازاد و بقایای گیاهی برگ درخت خرما در سطوح وسیع به تثبیت ماسههای روان منجر شده است.»
مجریان پروژههای توسعهای مسئول تثبیت ریزگردها هستند
زخمهای منابع طبیعی و محیط زیست کرمان، نتیجه انجام فعالیتهای توسعهای و پروژههای عمرانی است. انجام این پروژهها بیتوجه به پیامدهای زیست محیطی آن، به ایجاد هزینه برای این دو سازمان متولی منجر میشود.
اعتبارات این دو سازمان محدود است و وسعت فعالیت آنها تمام جغرافیای ایران را در بر میگیرد.
جعفریان اعتقاد دارد وقتی یک فعالیت اقتصادی و عمرانی مثل ایجاد راهآهن یا فرودگاه انجام میگیرد مجریان آن باید برای تثبیت شنهای روان اطراف پروژه، برنامه داشته باشند و برای آن هزینه کنند.
او درباره متهم کردن کویر لوت از سوی برخی از کرمانیها بهعنوان عامل ایجاد گرد و غبار هم میگوید:«شنزارهای جنوب لوت با وسعتی ۵۷ هزار هکتاری یکی از جلوههای کم نظیر اکوتوریسم است که نمیشود و نباید در اکوسیستم آنها دخالت کرد.»
آیا به دلیل ویژگی لوت، نباید مانعی برای ورود ریزگردهای آن به مناطق مسکونی روستایی و شهری ایجاد کرد؟
او در پاسخ به این پرسش از وجود ۱۳/۹ میلیون هکتار کانون بحرانی فرسایش بادی در کشور خبر میدهد که تثبیت آن اعتبار زیادی میخواهد.
جعفریان طرح مقابله با بیابانزایی را اولویت سازمان جنگلها میداند و میگوید: «فهرج و ریگان در معرض بادهای پایدار از جمله بادهای ۱۲۰ روزه سیستان هستند و پتانسیل شدیدی برای ایجاد فرسایش بادی در این استان دارند.
جعفریان از عملکرد سازمان جنگلها در ریگان دفاع میکند و میگوید: «در این منطقه در ۷ سال گذشته کارهای بسیار جدی برای جلوگیری از بیابانزایی انجام گرفته است.»
البته او این مسأله را پنهان نمیکند که فعالیتهای انجام شده با وسعت فرسایش بادی فاصله دارد.
مشارکتهای مردمی برای مقابله با بیابانی شدن کرمان
جعفریان مشارکتهای مردمی را پاشنه آشیل مقابله با شنهای روان در کرمان میداند و میگوید: «این پروسه در غالب طرحهای مشارکتی از جمله ترسیب کربن در حال انجام است.»
«مژده کلانترزاده» مدیر اجرایی پروژه ترسیب کربن در شهداد، هدف پروژه ترسیب کربن را کاهش بیابان و کنترل بیابانزایی میداند که با آموزش جوامع محلی و توانافزایی آنها انجام میگیرد.
این پروژه با پرداخت ۶۰۰ وام، کسب و کارهای خانگی مثل کاشت نهال را ایجاد کرده است.
به گفته او درختانی که توسط مردم در سه سال گذشته کاشته شدهاند دیوارهای سبز سه متری را در مقابل شنهای روان ایجاد کرده است.
کلانترزاده از ایجاد مشاغل جایگزین برای جلوگیری از مهاجرت مردم خبر میدهد و میگوید در تکاب شهداد کارگاههای خیاطی ایجاد و برای آنها بازار مورد نیاز هم تأمین شد.
اهالی این روستا بخشی از پوشاک مدارس شهداد را تهیه میکنند؛ تا پیش از ایجاد این کارگاهها، پوشاک مدارس شهداد از خراسان جنوبی میآمد.
او گفتوگو را به جنگلکاری مردم در علی آباد مظفری میبرد و میگوید:«طوفان شن بهسمت این روستا چنان هجوم میآورد که در بعضی از روزها مردم نمیتوانستند از خانههایشان بیرون بیایند.
همچنین تا پیش از ورود طرح ترسیب کربن، شغل زنان این روستا «گز چینی» بود.
گز گیاهی است که شنهای روان را تثبیت میکند.
علیآبادیها هم از شاخههای آن برای تهیه زغال استفاده میکنند و هم انگبین گز را میفروشند.
نتیجه آن افزایش ریزگردهاست.
کلانترزاده احیای پتهدوزی و ایجاد اشتغال از طریق آن را یکی از راههای جلوگیری از گزچینی میداند اما باید گفت فعالیتهای انجام گرفته از سوی سازمان جنگلها هرچند گامی مثبت بوده است ولی در مقابل سرعت بیابانزایی قدمی کوچک بهنظر میرسد.
بنابراین لازم است این سازمان گامهای مؤثرتر و اورژانسی تری برای درمان زخمهای انسانی طبیعی کرمان بردارد.