۲9 اردیبهشت زادروز محمد مصدق است و به همین مناسبت قصد داریم به زندگی این سیاستمدار و حقوقدان بپردازیم.
محمد مصدق در ۲۹ اردیبهشت سال ۱۲۶۱ در محله سنگلج در تهران به دنیا آمد. پدر وی، میرزا هدایتالله آشتیانی معروف به «وزیر دفتر» از بزرگمردان دوره ناصرالدین شاه و رجال متجدد روزگار خود بود، مادرش ملک تاج خانم (نجمالسلطنه) از زنان نیکوکار ایرانی، پایهگذار بیمارستان نجمیه تهران، فرزند فیروز میرزا و نوه عباس میرزا ولیعهد قاجار و نایبالسلطنه ایران بود.
پدر مصدق (میرزا هدایت الله) سه پسر داشت که محمد کوچکترین آنها بود. هنگام مرگ میرزا هدایت الله در سال ۱۲۷۱ شمسی محمد ده ساله بود، ولی ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت الله به پسر ارشد او میرزا حسین خان، به دو پسر دیگر او هم القابی داد، و محمد را مصدق السلطنه نامید.
دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران کودکیاش مینویسد: چون مادرم پس از فوت پدر با برادرم میرزا حسین وزیر دفتر اختلاف پیدا کرد، با میرزا فضل الله خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد (مظفرالدین شاه) ازدواج نمود و مرا هم با خود به تبریز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال داشتم…
محمد، بعد از تحصیلات مقدماتی که در تبریز داشت همراه پدر خواندهاش، به تهران رفت و وقتی ۱۷ ساله بود به مستوفیگری (محاسب عوائد مالیاتی) خراسان منصوب شد و توانست با سن کم طوری کارها را پیش ببرد که علاقه عموم مردم را جلب کند. در دوره مشروطه شغل مستوفیگری در حد دزدی منفور مردم شد و مصدق هم از این کار کناره گرفت.
وی در اولین دوره انتخابات مجلس مشروطیت از طبقه اعیان و اشراف اصفهان انتخاب شد ولی چون به سن سی سال نرسیده بود، اعتبارنامه او رد شد تا مصدق راهی فرانسه شود و بعد از تحصیل علوم سیاسی، به سوئیس برود و دکترایش را از آنجا بگیرد. کشوری که بعدها او لقب «وطن ثانوی» خود را به آن داد.
او در خاطراتش راجع به اقامت در سوئیس مینویسد: در آنجا بودم که قرارداد وثوقالدوله بین ایران و انگلیس منعقد گردید… تصمیم گرفتم در سوئیس اقامت کنم و به کار تجارت پردازم. مقدار قلیلی هم کالا که در ایران کمیاب شده بود خریده و به ایران فرستادم؛ و بعد چنین صلاح دیدم که با پسر و دختر بزرگم که ۱۰ سال بود وطن خود را ندیده بودند به ایران بیایم و بعد از تصفیه کارهایم از ایران مهاجرت نمایم. این بود که همان راهی که رفته بودم به قصد مراجعت به ایران حرکت نمودم…
مصدق با آغاز جنگ جهانی اول به ایران آمد و با سوابقی که در امور مالیه و مستوفیگری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه گمارده شد.
در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه از معاونت وزارت مالیه استعفا داد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله عازم اروپا شد.
پس از کودتای سید ضیا و رضاخان، مصدق دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و پس از استعفا از فارس عازم تهران شد ولی به دعوت سران بختیاری به آن دیار رفت.
دکتر مصدق در دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی به وکالت مردم تهران انتخاب شد. در همین زمان با رضاخان سردار سپه نخست وزیر وقت که به شاهی رسیده بود، به مخالفت برخاست.
با پایان مجلس ششم، دکتر مصدق خانه نشین شد و در اواخر سلطنت رضاشاه پهلوی به زندان افتاد ولی پس از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد آباد مجبور به سکوت شد.
در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران بهوسیله نیروهای شوروی و بریتانیا، رضاشاه از سلطنت برکنار شد و مصدق به تهران برگشت.
وی پس از شهریور ۲۰ و سقوط رضاشاه در انتخابات دوره ۱۴ مجلس بار دیگر در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد.
در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع میشد.
در انتخابات دوره ۱۵ مجلس با مداخلات قوامالسلطنه و شاه و ارتش، دکتر مصدق نتوانست قدم به مجلس بگذارد.
در سال ۱۳۲۸ دکتر مصدق اقدام به پایهگذاری جبهه ملی ایران کرد، گسترش فعالیتهای سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ باعث توجه مردم به وضع قرارداد نفت شده بود.
انتخابات مجلس شانزدهم با همه تقلبات و مداخلات شاه و دربار و صندوقهای ساختگی، آرا تهران باطل شد و در نوبت دوم انتخابات، دکتر مصدق به مجلس راه یافت.
پس از ترور نخستوزیر وقت، طرح ملی شدن صنایع نفت به رهبری دکتر مصدق در مجلس تصویب شد. پس از استعفای حسین علا که بعد از رزمآرا نخست وزیر شده بود، دکتر مصدق به نخست وزیری رسید و برنامه خود را اصلاح قانون انتخابات و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد.
پس از شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح این شکایت در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت.
سپس به دادگاه لاهه رفت و با توضیحاتی که در مورد قرارداد نفت و شیوه انعقاد و تمدید آن داد، دادگاه بینالمللی خود را صالح به رسیدگی به شکایت بریتانیا ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت.
در کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، شاه فرمان عزل دکتر مصدق را امضا کرد و رئیس گارد سلطنتی را موظف کرد تا با محاصره خانه نخست وزیر، فرمان را به وی ابلاغ کند. در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دولت مصدق سقوط کرد.
مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد در دادگاه نظامی محاکمه شد و دادگاه او را به ۳ سال زندان محکوم کرد. پس از گذراندن ۳ سال زندان، دکتر مصدق به ملک خود در احمد آباد تبعید شد و تا آخر عمر تحت نظارت شدید بود.
همسر و فرزندان مصدق
محمد مصدق در سال ۱۲۸۰ خورشیدی و در ۱۹ سالگی با زهرا، دختر میر سید زینالعابدین ظهیرالاسلام که سومین امام جمعه تهران بود ازدواج کرد.
زهرا ابتدا ملقب به شمسالسلطنه بود. پس از مرگ مادرش، دختر ناصرالدین شاه که لقب ضیاءالسلطنه را داشت، این لقب به شمس السلطنه که همسر مصدق بود داده شد.
محمد مصدق و همسرش صاحب سه فرزند دختر و چهار فرزند پسر شدند که دو تن از فرزندان به نامهای محمود و یحیی در دوره کودکی فوت کردند و دو فرزند پسر به نامهای احمد و غلامحسین و سه دختر به نامهای منصوره و ضیا اشرف و خدیجه باقی ماندند.
درگذشت مصدق
در ۱۴ اسفند سال ۱۳۴۵ دکتر محمد مصدق به دلیل بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
محمد مصدق وصیت کرده بود او را کنار شهدای ۳۰ تیر در ابن بابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه روبرو شد.
پیکر محمد مصدق را در یکی از اتاقهای خانهاش در قلعه احمدآباد مستوفی به خاک سپردند.