یادداشتی از محمدعلی سیستانی فعال حوزه کشاورزی.
احتمالا همه ما اخبار پیازهای روی دستِ کشاورزان مانده را شنيدهایم.
این روزها که متاسفانه زارعان جنوب استان ناگزیرند حاصل ماهها تلاش و دسترنج خود را به قیمتی ناچیز بفروشند که حتی هزینههای برداشت و جمعآوری آنها را تامین نمیکند، مشاهده میشود که عزیزان جنوبی از تبعیضها در مقايسه با کشاورزان شمال استان صحبت میکنند.
حسب اتفاق اسفند ماه گذشته سفری به جیرفت داشتم و مشکل آنها را از نزدیک شاهد بودم و برای همین درد دلهای امروزشان را با اعماق وجودم درک میکنم. کشاورز بیچاره حتی انگیزه جمع کردن پیازها از داخل مزرعه را نداشت و قیمت مصوب، پوشش هزینه کارگرانش را هم نمیداد.
اما باید خدمت جنوبیهای عزیز عرض کنم که خیالتان راحت باشد که سالهاست هیچ حمایتی از کشاورزان شمال هم نمیشود و آنها هم چون شما به امان خدا رها شدهاند تا شاهد آخرین نفسهای باغات پسته باشیم.
قیمتهای سرسام آور کود و سم
برداشتن تمام یارانهها از کود و سم و محصولات و ملزومات پسته داران، و قیمتهای سرسام آوری که به نرخ ارز آزاد به کشاورز فروخته میشود، کمر آنها را خم کرده است.
با هر کیسه کود شیمیایی یک ميليون تومان و هر لیتر سم نهصد هزار تومان و هر کامیون کود حیوانی پنج میلیون تومان و … قطعا اینجا هم آخر سال درآمدی در کار نیست.
کم آبی و هزینههای بیرون کشیدن آب از چاه های سيصد متری و آب های اسیدی و پوسیدگی مداوم لوله های داخل چاه که خود سیاه چالی هولناک است که به یکباره درآمد چند ساله باغدار را میبلعد.
هر بار که جرثقيلی برای تعمیر پمپ و لوله و جابجایی یک چاه میآید، حداقل بین پانصد میلیون تا یک میلیارد تومان هزینه دارد.
هم استانی جنوبی عزیز اگر شما برای برداشت پیاز چند ماه انتظار می کشید، پسته داران باید حداقل دو سال صبور باشند و هزینه کنند، (میدانید که درخت پسته معمولا یک سال در میان توان باربری دارد).
گذر از هفتخان ها
تازه اگر از هفت خان سرمازدگی و گرمازدگی و آفت زدگی و باد زدگی و دزد زدگی و رطوبت زدگی و سم تقلبی چینی و کرم خراط و ارزن و داغ و سوسک گذر کند. و اگر تحریمها و دلالها و دعوای جناح ها و افلاتوکسین و پسته ی چینی و پسته ی آمریکایی و … بگذارند کشاورز پسته اش را بفروشد.
هنوز چند روزی بیشتر از سرمازدگی محصول پسته نمی گذرد کشاورزی که پارسال محصول نداشته، باید سه سال چشم انتظار بماند و هزینه کند.
اصلا کشاورز شمال استان نماد صبوری و انتظار است. بیست سال طول می کشد تا یک درخت پسته بالغ و ثمرده بدست آید، بیست سال… آن هم در زمانه ای که همه دنبال طرح های زودبازده هستند و توقع خواب سرمایه و آستانه انتظار برگشت سرمایه، به کمتر از سال رسیده است.
بیدرد انگاشتن پستهدار دردآور است
و دردآور تر از همه اینها، بی درد انگاشتن پسته دار و نگاهی که او را فئودال و پولدار و ثروتمند و مرفه بی دردی، می بیند که بی نیاز از هر حمایتی است.
همه اینها باغ داران را دلسرد و مایوس کرده و اکثرا باغات خود را رها کرده، یا به مبالغ ناچیزی میفروشند و به کاری دیگر مشغول می شوند.
آنها هم که مانده اند هر سال ناگزیر بخشی از درختان خود را خشک شده می بینند و بقول مرحوم باستانی پاریزی: “صاحبان باغها همه آخر سال هیزم فروش می شوند”.
بی تردید پیامدهای این مسأله در آینده ای نه چندان دور، بیش از همه متوجه روستائیان بیچاره ای میشود که امرار معاش شان تماما از این باغاتِ در حالِ احتضارِ پسته است.
در بسياري از روستاهاي زرند و رفسنجان هیچ شغلی به جز کار کردن در باغات پسته، متصور نیست. بیکاری و فقر و مهاجرت و ناامنی و حاشیه نشینی، حداقل تبعات این بی مهری با کشاورز است.
هم وطن عزیز جنوبی؛
“من درد مشترکام
مرا فریاد کن.
دستات را به من بده
من ریشههای تو را دریافتهام
با لبانات برای همه لبها سخن گفتهام
و دستهایات با دستان من آشناست
زیرا که من
ریشههای تو را دریافتهام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست”
چه عجب کرمان نو یکبار هم از درد رفسنجان گفتی
رفسنجان شده قلک برای استاندار کرمان و فقط از ان بر میدارد
استادیوم 30 هزار نفری و باشگاه های کرمان و بیمارستان و جاده جدید کرمان رابربافت و ایجاد 6000 شغل در کرمان راور همه با پول های رفسنجان ایجاد شده و متاسفانه خود رفسنجان رو به نابودی هست
با تشکر از سایت کرمان نو