بتول ایزدپناه روزنامه نگار کرمانی در خصوص نحوه رفتار ما با کرونا یادداشتی را نوشته است که در ادامه این پست میتوانید مطالعه کنید.
آنچه باعث تعجب است رفتار های خارج از عرف و قاعده گروهی است كه شیوع و همهگیری این بیماری مرموز را جدی نگرفتهاند و برای خودشان و جامعه سبب زحمت میشوند.
گرمای هوا هم كارساز نشد. همه امید داشتند با گرمتر شدن هوا، نفس كرونا هم کمکم گرفته شود.
اما گمانهزنیها بیهوده بود و راه به جایی نبرد.
بیماری کووید ١٩ روزبهروز لشگرش را قویتر و بعضاً بیخیالی عدهای از مردم هم اوضاع را بد و بدتر كرد.
محدودیتها از سر گرفته شد.
در شرایط بحرانی اقدام به برگزاری مجالس عروسی و عزا میکنند.
در حالی بارها و بارها از زبان مدیران شنیدیم كه بیشتر آمار مبتلایان مربوط به كسانی است كه در اینگونه مجالس شركت کردهاند.
مسئله کاملاً جدی است و این نوع رفتار و بیاعتنایی به هشدارها نشان از نوعی مقابله دارد عقلانی و قابل قبول نیست.
اینجا دیگر نمیشود یك تنه به قاضی رفت و فقط دولت را مقصر دانست.
همه مقصریم!
هرچند طفره رفتن از بیان واقعیت و بیتدبیری و پنهانکاری کار را به اینجا كشانده و در مقاطعی دولت در موضع انفعالی قرار گرفته و كنترل اوضاع را از دست داده.
امروز شاهد هستیم كه چه جانهای عزیزی قربانی همین ندانمکاری و پنهانکاری اولیه شدهاند و چه داغهایی كه بر دلها نشسته.
اما امروز شرایط بسیار متفاوت است.
طبق آمار تمام روزهای تیرماه تعداد فوتیها سهرقمی بوده.
استانهای بسیاری در وضعیت قرمز قرار دارند از جمله استان خودمان كرمان.
طبق گفته نماینده سازمان بهداشت جهانی ممكن است با شروع فصل پائیز و زمستان وضعیت بدتر شود و هیچ راهی هم برای كنترل آن وجود ندارد مگر اینكه هر شخصی حفاظت خودش را بر عهده داشته باشد.
از طرفی هم گزارشها حكایت از آن دارد كه حتی در صورت كشف واكسن باز هم همهگیری این بیماری تا سال٢٠٢١ ادامه خواهد داشت.
ساده نیست.
غمانگیز است.
انسانی كه رازهای كیهان را گشوده است نتوانسته از پس این ویروس منحوس برآید.
حداقل تا حالا كه چنین بوده.
همهگیری و شیوع کرونا در دنیا، جامعه پزشكی را خسته كرده است.
همه خستهایم.
كادر درمانی خستهتر و نا امیدتر و بیرمقتر از همه.
رفتار ویروس مرموز كه حالا به طاعون قرن معروف شده هر لحظه دستخوش تغییر است.
هر روز با علائم جدید خودش را نشان میدهد.
غافلگیریاش سبك زندگیمان را تغییر داده است.
کمکم به همه چیزهایی كه در گذشته داشتیم فقط در حد یك آرزو فكر میکنیم و برای از دست دادن آنچه كه ساده میانگاشتیم حسرت میخوریم!
همان پرسه زدنهای گاه بی گاه، دورهمیها، كافه نشینیها، در آغوش گرفتنها، شاد بودنهای لحظهای و …حالا همه اینها در پس ماسکهای بیروحی كه خیرهخیره نگاهمان میکنند پنهان شده.
ماسکها نشانهاند تا یادمان نرود هراس از مبتلا شدن و خوف از دست دادن را.