خرده روایت‌هایی از پنجم دی سیاه 82


بم‌نامه 4| صدای من را از یک تل خاک می‌شنوید

علی شفیعی، فرماندار بم در سال زلزله، از این حادثه تلخ می‌گوید.

الله‌اکبر، الله‌اکبر. آقای‌کریمی بم ویران شد. وای وای یاالله یا رسول‌الله.

در جغرافیای کشور چیزی به نام بم وجود نداره.

آقای کریمی همه دستگاههای اجرایی رو به سمت بم گسیل کنید.

صدای من رو از یک تل خاک می‌شنوید. بم ویران شد.

این اولین تماس من با آقای کریمی استاندار وقت بم بود.

با یک بی‌سیم ماهواره ای و حول و حوش ساعت ۶:۱۵ صبح.

یک تلفن ثریا داشتم که با آن با آقای کریمی استاندار وقت صحبت کردم.

شارژم تمام شد. یک تلفن دیگر تهیه کردم. ایشان جلسه ستاد بحران را با فرمانده سپاه گذاشته بودند.

در زمان زلزله خانه ام در ارگ جدید بود و زمانی که رسیدم بم هیچ کس نبود.

من شاید به فاصله ۱۰ دقیقه رسیدم همه جا تاریک بود.

شهرک رزمندگان کاملاً با خاک یکسان شده بود. بعد نگاهم به ارگ افتاد، آن هم کاملاً از بین رفته بود.

جلوی فرمانداری سربازانی را دیدم که به ساختمان تخریب شده فرمانداری می نگریستند.

همانجا از میدان فرمانداری بود که با یک تلفن ماهواره ای یک پیام فرستادم برای آقای کریمی.

پس از آن، آقای قنبری فرمانده قرارگاه نصر ایشان آمد سراغ من، ارتباطات قطع شده بود از ایشان تقاضا کردم که این تماس را برقرار کنم.

به ایشان گفتم که به تهران حرکت کنند و به اولین جایی که رسیدند این موضوع را بیشتر به آقای کریمی توضیح دهند.

آقای کریمی هنگام شنیدن خبر زلزله می‌گفتند چه شده و من را آرام می کردند.

آن موقع چیزی در اختیار نداشتیم و لحظات بسیار سختی بود.

نهایتاً ساعت ۷ یا ۸ بود که به اتفاق بخشدار مرکزی به سمت مسجد جامع و تربیت بدنی که منزل خواهرم هم آنجا بود رفتیم.

همه چیز تخریب شده بود یک لودر پیدا کردم خواستم معبری باز کنم. تلاشم را کردم اما نشد.

حول و حوش ظهر ارتباط با بی‌سیم وصل شد.

قیامت شده بود

زمانی که این اتفاق افتاد تصور کردم که قیامت شده و هنوز این کابوس را به یاد دارم.

پس از آن آقای مرعشی، مهدی جهانگیری و یکی دیگر با هلیکوپتر به بم آمدند.

با همکاری یکدیگر اولین ستاد شکل گرفت.شهر را به ۱۳ بخش تقسیم کردیم.

از بعدازظهر هم یواش یواش کمک ها شروع شد، ارتباط تلفنی همان روز اول برقرار شد.

معتقدم در ساعات اولیه زلزله تصمیم های خوبی گرفته شد. من هم سعی کردم که تسلیم عواطف نشوم که به سراغ خواهرم بروم.

یکی از بستگانم آمد و گفت خانه خواهرتان هم خراب شد، بعدازظهر ساعت ۴ بود که فهمیدم حقیقت دارد.

صحنه های بسیار بدی آنجا می دیدم، شاید تصور من از قیامت آن روز زنده شد.

یعنی افراد به هر طرف می دویدند. صحنه ها واقعا دلخراش بود.

ببینید:

فرماندار اسبق بم از ساعات اولیه زلزله بم می‌گوید

کشته‌ها بیشتر از 40 هزار نفر بود

می توانم با اطمینان بگویم که تعداد کشته های سال ۸۲ بیش از ۴۰ هزار نفر بود.

من آمارهای دیگر را قبول ندارم و همیشه در برابر آنها ایستادگی کرده ام.

باید پذیرفت کارهای موازی در آن زمان خیلی صورت گرفت. آن طور که باید کسی به وظیفه خودش عمل نمی‌کرد.

اما به ضرس قاطع می گویم که سازمان های تخصصی وظیفه خودشان را خوب انجام می دادند. آنها کارشان را خوب می دانستند اما بقیه نابلد بودند.

موضوع بعدی جلوگیری از بحران شایعه بود. هر روز و هر ساعت شاهد یک شایعه بودیم.

معتقدم آنجا قصور و کوتاهی هایی شد اما به دلیل نبود امکانات بود. کمک های خارجی همان روز به بم رسید.

در آن زمان امکان فرود هواپیما نبود اما امکان پذیر شد. بی برنامگی در ساعات اولیه زلزله بم کاملا مشهود بود.

هنوز هم فکر می کنم آمادگی در مقابل زلزله در کشور وجود ندارد.

سوئیس ایر اولین پرواز خارجی بود که به بم رسید. کشورهایی که به بم برای کمک آمدند عمدتاً برای درمان آمده بودند. این یک اتفاق ملی و یک عزم جهانی برای کمک به بم بود.

انچه که در بم اتفاق افتاد یک مانور نبود یک بحران جدی بود که مدیرانش تجربه اندوختند.

تصور این است اگر امروز بیایند به آقای کریمی به عنوان استاندار وقت یا از مدیران آنجا، از ادارات آنجا از هلال احمر آنجا استفاده شود، قهرمان پروری کرده اند در حالی که اشتباه است.

نظام هزینه کرد در این ارتباط و ما تجربه اندوختیم.

مم بعد از زلزله بم مدیر کل دفتر شهری بودم صبح زلزله زرند رفتم زرند مستقر شدم. اینجا دیگر بلد بودم.

حداقل آن ساعت اولیه را می دانستیم که چکار باید کنیم و درصد خطاهای‌مان کمتر از زلزله بم بود.

مثلا نیازهای آنی مردم زرند را خیلی بهتر از بم متوجه می شدیم.

5 ساعت از زلزله عقب بودیم

می توانم با جرات بگویم که ما ۵ ساعت از زلزله عقب بودیم. یعنی هیچ کار نمی توانستیم انجام دهیم.

همین طور بلاتکلیف مانده بودیم. در حالی که این اتفاق در زرند افتاد ما به‌هنگام رسیدیم.

می توانم با اطمینان بگویم هرگز زلزله کرمانشاه مانند زلزله بم نبود. گستردگی فاجعه و تخریب ها به آن اندازه نبود.

بعد از زلزله بم افسردگی مردم ادامه داشت. من معتقدم افسردگی صد درصد هنوز از بم رخت برنبسته.

همان طور که می دانید ما بیش از ۱۱ میلیون تن آوار داشتیم.

در برنامه ای که به ما ارائه کردند اعلام کردند که شش ماهه آن را برطرف خواهند کرد. اما متاسفانه نیمه کاره رها شد.

بم هنوز سرپا نشد. هنوز در برخی از مناطق بم آوار زلزله برجای مانده است.

بچه‌های خواهر من هنوز در کانکس می‌خوابند.

به اعتقاد من دولت احمدی نژد پایان باسازی بم را زودهنگام اعلام کرد که این بزرگترین جفا به بم بود.

لینک کوتاه مطلب : https://kermaneno.ir/?p=39149
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.